توسط نشر ۲۷ بعثت انجام شد؛

خاطرات همسرشهیدی که پیکرش پس ازسالها بازگشت دراولین کتاب همسرانه

خاطرات همسرشهیدی که پیکرش پس ازسالها بازگشت دراولین کتاب همسرانه

جاویدانی: کتاب اشک را مهلت ندادیم شامل خاطرات زهرا یوسفیان همسر شهید ابوالفضل محمدی نوشته سمیه جمالی توسط نشر 27 بعثت منتشر و راهی بازار نشر شد.



به گزارش جاویدانی به نقل از مهر، کتاب «اشک را مهلت ندادیم» شامل خاطرات زهرا یوسفیان همسر شهید ابوالفضل محمدی نوشته سمیه جمالی بتازگی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب نخستین عنوان از مجموعه «همسرانه» است که این ناشر از خاطرات همسران شهدا منتشر می کند.
شهید ابوالفضل محمدی متولد اول بهمن ۱۳۳۹ در شهر ری است. بعد از انقلاب به عنوان پاسدار به خدمت پرداخت و به جبهه اعزام شد. محمدی در عملیات خیبر به عنوان تیربارچی و آرپی جی زن حضور داشت و روز ۱۸ اسفند ۱۳۶۲ به شهادت رسید. پیکر این شهید سال ها در منطقه مجنون مفقود بود تا اینکه ۱۲ تیر ۱۳۷۶ توسط نیروهای تفحص پیدا و احراز هویت شد. بقایای پیکر این شهید، بعد از تفحص به تهران منتقل و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
خاطرات زهرا یوسفیان از زندگی با شهید محمدی، در این کتاب در ۶ فصل گردآوری و تدوین شده اند که بدین سان اند: «محرم ابدی»، «یک ننجون کوچولو»، «عفت دخترانه من»، «بهشت زهرا»، «سیزده + یک» و «موجیم و آرام نگیریم!».
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
اگرچه اطمینان داشتم ابوالفضل شهید شده، به همه می گفتم همسرم مفقود است. این وضعیت که زنی منتظر شوهرش باشد، بااینکه اصلا نمی داند زنده است یا نه، نمی داند چه بلایی سرش آمده یا کجا و در چه شرایطی است، بهتر از بیوه یا مطلقه بودن و مصائب آن بود. پیش خودم می گفتم: «شاید برگردد.» دیگران می گفتند: «تا جوانی، ازدواج کن.» ولی جواب می دادم: «اتفاقا چون جوانم ازدواج نمی کنم.» تعجب می کردند. تعجب هم دارد. آنها چه می دانستند من جوانی ام را گذاشته بودم برای او. دلم نمی خواست جوانی و شادابی ام را خرج مرد دیگری کنم. شاید اسیر باشد و ساعت ها توی تنهایی برای بچه ای که انتظارش را کشیده، لالایی خوانده باشد، چهره اش را تصور کرده باشد، بزرگش کرده باشد و...
روزی که در مشهد قره قروت خریدیم، گمان کردم باردارم. بعدش هم به اعظم اظهار داشته بود: «مراقب زهرا باشید. اگر من نبودم و بچه ای آمد، اسمش را یا زینب بگذارید یا ابوالفضل.» خواهرش اظهار داشته بود: «وا! کسی اسم پدر را روی بچه می گذارد؟!» جواب داده بود: «خب آن وقت که من دیگر نیستم.»
این کتاب با ۱۳۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۵۵ هزار تومان انتشار یافته است.


منبع:

1401/12/08
13:52:13
0.0 / 5
292
تگهای خبر: بازار , خرید , زندگی , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۲
جاویدانی