یادداشت و تامل؛

شاهنامه و ایرانشهر

شاهنامه و ایرانشهر

شاهنامه شاهکار حماسی زبان فارسی و بزرگ ترین سند هویتی ماست. شاهنامه شرح احوال، پیروزی ها، شکست ها، ناکامی ها و دلاوری های ایرانیان از کهن ترین دوران تا سرنگونی ساسانیان به دست تازیان است.



خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: علی معروفی آرانی، فعال فرهنگی و پژوهشگر و منتقد عرصه فرهنگ در یادداشتی به زندگی و آرا و افکار فردوسی طوسی و کتاب سترگ شاهنامه پرداخته است.
مشروح این یادداشت را که برای مهر ارسال شده در ادامه بخوانید:
فردوسی در سال سیصد و بیست و نه یا سیصد و سی هجری در روستایی از روستاهای توس به نام باژ به دنیا آمد و در همان جا در سال چهارصد و شانزده چشم از جهان فرو بست. درباب چگونگی شروع و انجام کار شاهنامه اطلاعات اندکی در دست است اما فردوسی در حدود سال سیصد و هفتاد در سن چهل سالگی به اصرار و سفارش یکی از دوستان خود بر آن شد تا کار ناتمام دقیقی شاعر معروف دوره سامانیان را به انتها رساند و داستان های کهن فارسی را به نظم در آورد.
به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای / خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر / فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست / نگارنده ی بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را / نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه / که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد / نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی / همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست / میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد اوی / در اندیشه ی سخته کی گنجد اوی
بدین آلت رأی و جان و زبان / ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی / ز گفتار بی کار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه / به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخن گاه نیست / ز هستی مر اندیشه را راه نیست
شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی، یکی از بزرگ ترین حماسه های جهان، شاهکار حماسی زبان فارسی و حماسه ملی ایرانیان و نیز بزرگ ترین سند هویت ایشان است. شاهنامه شرح احوال، پیروزی ها، شکست ها، ناکامی ها و دلاوری های ایرانیان از کهن ترین دوران (نخستین پادشاه جهان کیومرث) تا سرنگونی دولت ساسانی به دست تازیان است. (در سده هفتم میلادی) کشمکش های خارجی ایرانیان با هندیان در شرق، تورانیان در شرق و شمال شرقی، رومیان در غرب و شمال غربی و تازیان در جنوب غربی است.
علاوه بر سیر خطی تاریخی ماجرا، در شاهنامه داستان های مستقل پراکنده ای نیز وجود دارند که مستقیماً به سیر تاریخی مربوط نمی شوند. از آن جمله: داستان زال و رودابه، رستم و سهراب، بیژن و منیژه، بیژن و گرازان، کرم هفتواد و جز اینها برخی از این داستان ها بطور خاص چون رستم و اسفندیار و یا رستم و سهراب از شاهکارهای مسلم ادبیات جهان به شمار می آیند.
فردوسی در آفرینش کلام و وصف کردن خوبی ها و پلیدی های به وجود آمده در اشعارش تمام جوانب شعریش را در نظر گرفته است. در سرودهایش چون، ستایش خرد، گفتار در آفرینش عالم، در آفرینش مردم، آفتاب، ماه، ستایش پیامبر (ص)، فراهم آوردن کتاب، بنیاد نهادن کتاب، داستان ابو منصور، ستایش مردمان و خلق و … به خوبی و روشنی مشاهده می شود.
پیشینه داستان های شاهنامه
باید دانست که بن مایه های داستان های شاهنامه ساخته فردوسی نیست و این داستان ها از دیرباز در بین ایرانیان رواج داشته اند. بطورمثال در کتب پهلوی مانند بندهشن، ایاتکار زریران (که مشابهت های بسیار با گشتاسب نامه دقیقی دارد) و دینکرد تلمیحات و اشارات بسیاری به قهرمانان و پهلوانان شاهنامه وجود دارد. همین طور در اوستا خصوصاً در نسک یشت ها اشارات فراوانی به خیلی از شخصیت های شاهنامه (پیشدادیان و کیانیان) شده است.
این قضیه در تمام آثار حماسی بزرگ به چشم می خورد به این معنا که در شروع (و شاید برای مدتی مدید) داستان های حماسی در بین مردم دهان به دهان و از نسلی به نسلی سینه به سینه می گردد تا آنکه شاعر توانا و با ذوق و قریحه ای پدیدار شده و اثری بزرگ از روی آنها می آفریند.
مأخذ اصلی فردوسی در به نظم کشیدن داستان ها، شاهنامه منثور ابومنصوری بود که مدتی پیش از آن توسط یکی از سپهداران ایران دوست خراسان از روی آثار و روایات موجود گردآوری شده بود. فردوسی در شاهنامه از پنج راوی شفاهی نیز به اسامی آزادسرو، شادان برزین، ماخ پیر خراسانی، بهرام و شاهوی یاد کرده که او را در بازگوکردن داستاه ها یاری رسانده اند اما ذبیح الله صفا در کتاب «حماسه سرایی در ایران» با ذکر دلایلی آورده است که به احتمال فراوان راویان مورد اشاره در ارتباط با روزگاران پیشین بوداند و فردوسی به جهت احترام از آنان سخن به زبان آورده و هیچکدام معاصر با حکیم طوس نبوده اند.
این نکته دارای اهمیّت است که داستان های شاهنامه در آن دوران نه بعنوان اسطوره بلکه بعنوان واقعیّتی تاریخی تلقی می شدند. یعنی فردوسی تاریخ ایرانیان و حماسه های ملی آنان را به نظم کشید نه اسطوره های آنان را.
شاهنامه و ادبیات فارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
برین نامه بر سال ها بگذرد
همی خواند آنکس که دارد خرد
بسی رنج بردم درین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
از آن جایی که شاهنامه در شروع ادبیات فارسی واقع شده، بیشترین اهمیت را هم برای ادبیات فارسی دارد و در شاعران پس از خودش چه شاعران حماسی، چه شاعران غیرحماسی تأثیر بسیار زیادی گذاشته است. تمام آن چیزی را که ما از فرهنگ کهن ایران و از آداب و رسوم می دانیم، مدیون شاهنامه هستیم. شاهنامه، یک حلقه ارتباطی است بین ایران اسلامی و ایران قبل از اسلام. یعنی آن تاریخ و فرهنگ ایران که با حمله اعراب از هم گسسته شده بود، به وسیله شاهنامه به هم پیوند پیدا کرد و همان آگاهی ملی و آگاهی فرهنگی که نسبت به ایران گذشته داریم و قبول آداب و رسوم نیاکان کهن خودمان را بیش از حد به شاهنامه مدیون هستیم و اگر شاهنامه نبود حتی خود زبان فارسی هم در معرض خطراتی بود چه برسد به خودآگاهی ملی و فرهنگی ما. یعنی آن استمرار تاریخی و فرهنگی را که با حمله اعراب قطع شده بود، در حقیقت دو مرتبه با شاهنامه به هم وصل شد و هویت ایرانی با بودن زبان فارسی، ایرانی باقی ماند. علاقه مردم ایران به فرهنگشان و به تاریخ شان و به ادبیات شان همچنان غنی است و به ویژه دانشجوها و جوانان به فرهنگ ایرانی بسیار علاقمند هستند و هیچ تردیدی نداریم که هویت شان را نه فراموش کردند و نخواهند کرد و جای بسیار خوشبختی است از این جهت که چنین خودآگاهی ملی، تاریخی و فرهنگی در بین همه مردم ایران و به ویژه در بین جوانان وجود دارد.
از خاصیت های ویژه شاهنامه که در حماسه های دیگر مشاهده نمی گردد هماهنگی خاص در میان اشعار فردوسی است. شاهنامه تلفیقی از فرهنگ نقاط مختلف است و تمام آنچه به گیو و گودرز مربوط می شود داستان های اصل اشکانی است و آنچه به خاندان نریمان، رستم، زال و گرشاسب مربوط می شود داستان هایی است که در اوستا آمده است و یک رشته ترکیب شده و پیوسته به هم نیز در تاریخ شاهنامه آمده است. در شاهنامه بخشی به استوره ها که پیشدادیان هستند مربوط می شود و سپس شبه تاریخی ها که کیانی نام دارند و تا آخر پادشاهی گشتاسب به تصویر کشیده شده است
دکتر فتح الله مجتبایی شاهنامه پژوه در مورد فردوسی و مواریث فرهنگی ایران می گوید: «مواریث فرهنگی ما در دنیا استثنایی هستند. گستره بسیار بزرگ ایران، فرهنگ ایرانی از مرزهای چین تا دامنه کوه های قفقاز و از سواحل دجله و فرات فراتر رفته است. در طول دوران اسلامی این مناطق یا با فرهنگ ایران ارتباط داشته اند و یا تحت الشعاع فرهنگ ایرانی قرار داشته اند.». «فردوسی خاصیت ویژه ای دارد این شاعر بزرگ با بود و نبود ایران و هویت ملی ما سروکار دارد. فردوسی تاریخ ما را زنده کرد و رابطه ما را با گذشته محکم کرد و بین ایران قبل از اسلام و ایران پس از اسلام پیوند داد والا ما نیز مثل اقوام دیگر هویت ملی و فرهنگی خویش را فراموش می کردیم.» «فردوسی کیفیت ویژه ای دارد این شاعر بزرگ زبان فارسی را زنده نگه داشت. شاهنامه از اول خلقت بنا بر اندیشه های ایرانی آغاز می شود و تا آخر حیات یزدگرد ادامه پیدا می کند و کلیه خلاء ها را نیز پر می کند و یک واحد فرهنگی می سازد که اگر این وزنه ملی نبود ما هم مانند کشورهایی می شدیم که هویت ملی و فرهنگی خودرا فراموش کرده اند.»
شخصیت فردوسی در سرودهایش بیان کننده تادیب وی به جامعه و مردمانش است. مردمی که فردوسی را می شناختند او را جوان مؤدب، متین و عاقل با اندیشه های معنوی نام می بردند. و می گفتند بسیار شاعر مودبی است. او وقتی که به قول حرامزاده بودن ضحاک می رسد با آنکه در منابع اصلی شاهنامه لفظ حرامزاده صراحتاً آمده است اما فردوسی از بیان مستقیم این مدعا شرم می کند و زیرکانه و مؤدبانه کلام را در لفافه می پیچد: که فرزند بد گر شود نره شیر به خون-پدر هم نباشد دلیر مگر در نهانش سخن دیگر است پژوهنده را راز با مادر است (یعنی بروید از مادرش بپرسید) مشاهده می کنید که فردوسی در مورد اسناد حرامزادگی به یک شخصیت منفور اسطوره ای اینقدر دقت می کند.
فردوسی مسلمان بوده است. فردوسی از این که بچه هایش سوره حمد را از حفظ می خواند بسیار خوشحال می شود. فردوسی یک شیعه ۱۲ امامی است و به زیارت امام رضا (ع) می رود. او دغدغه اسلام و مسلمانان را دارد و در مرقد امام رضا (ع) برای بهروزی آنها دعا می کند. هدف نوشتن شاهنامه پند و اندرز و دست بالا انتقاد از نظام خودکامه موجود بوده و گفتن سرنوشت شاهان تنها به این اهداف بوده است.
آنچه فردوسی بزرگ هزار سال پیش در طوس سروده، امروز در دوشنبه، خجند، سمرقند، بخارا، هرات، قندهار، مشهد، شیراز، تبریز و جای جای ایران و سایر کشورهای منطقه و جهان طنین انداز است و ملت های ما را به هم پیوند داده است.
امروز ایرانیان، افغان ها، تاجیک ها و دیگر فارسی زبانان مفتخرند که روح حماسی و هویت خودرا از سروده های فردوسی گرفته اند و بواسطه آن سند هویت خودرا به جهان عرضه می کنند.
این که امروز فرزندان ما با نام خداوند جان و خرد که حکیم فردوسی نظم خودرا با آن آغازیده درس و زندگی می آموزند ارزش بسیار بزرگی است و تا وقتی که از فردوسی دیندار و دانشمند بزرگ درس می آموزیم هجوم فرهنگ بیگانه نخواهد توانست فرهنگ ما را از بین ببرد. تاآدمی و فضلیت های انسانی زنده است، شاهنامه نیز زنده است چون آن با امری قدسی، فضائل انسانی، روح بلند آزادگی، شجاعت و آزادمردی پیوند خورده است. شاهنامه خوانی سالهای سال است که سینه به سینه در ایران، افغانستان، تاجیکستان و دیگر مناطق فارسی زبان نقل شده و ادبیات شفاهی ما برمبنای شاهنامه خوانی استوار است و ادبیات و مفاهیم آن که بر عقل و خرد تاکید دارد به رونق خود ادامه خواهد داد.
کرسی های فردوسی شناسی در جهان
دانشکده ی خاورشناسی دانشگاه لنینگراد (سن پترزبورگ فعلی) در مسکو، انستیتوی خاورشناسی و انستیتوی زبان شناسی وابسته به آکادمی علوم اتحاد روسیه، کرسی فردوسی شناسی در آلمان همراه با کتاب های «فرهنگ شاهنامه فردوسی» تألیف فریتس ولف، «حماسه ملی ایرانیان» نوشته تئودور نولدکه، «تاریخ ادبیات ایران» اثر یان ریپکا یا «مزدک: تاریخ جنبشی اجتماعی در دوران ساسانیان» نوشته اوتاکار کلیما. افزون بر این باید به تالیفات و ترجمه های کسانی چون یوزف هامر پورگشتال، فریدریش روکرت، هلموت ریتر، هانس هاینریش شدر، اوتو فون متسلر، فریتز مایر، والتر هینتس، هانس روبرت رومر، برتولد اشپولر، کارل یان، ویلهم آیلرس و دیگر خاورشناسان و ایران شناسان آلمانی زبان اشاره نمود. همین طور کرسی های دیگری در دانشگاه فردوسی ایروان به ریاست مناساکان هارویان، تاجیکستان، افغانستان، قزاقستان، ازبکستان، کویت، امارات متحده عربی، اوکراین، پاکستان، ایتالیا، یمن، عربستان، کشورهای آسیای مرکزی و حوزة خلیج فارس، در زمینه شبه قاره، افغانستان، مصر، هند، چین، ژاپن، فرانسه، انگلستان، آمریکا.
همچنین کتب و نسخه های خطی باارزش و نادر الان در کتابخانه های ناپل، رم، فلورانس، بولونیا و پاریس نگهداری شده و مورد استفاده و پژوهش خاور شناسان و دانشجویان علاقه مند به این بخش از مطالعات شرقی قرار می گیرند. از میان این متون باارزش می توان به نسخه خطی اولین جلد شاهنامه فردوسی که بوسیله پروفسور آنجلو میکله پیه مونتسه شناسایی شده اشاره نمود.
این دست نوشته گرانبها و نفیس که بوسیله جرولامو کیتی از قاهره به ایتالیا آورده شده است امروزه در کتابخانه ملی فلورانس نگهداری می شود. این نسخه در ۳۰ محرم سال ۶۱۴ هجری قمری اختتام یافته و کهن ترین شاهنامه فردوسی در جهان بشمار می آید.
شاهنامه فردوسی این حماسه ملی ایرانیان تا حالا به بیشتر از ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده است. طبق برخی آمار شاهنامه تا حالا به بیشتر از ۳۰ زبان ترجمه شده و در خیلی از کرسی های شرق شناسی تحقیقات فراوانی درباره آن انجام شده است. نخستین تصحیح شاهنامه در دوران معاصر در کلکته برمبنای نسخه های محدودی انجام شد. این شاهنامه در قرن هجدهم بصورت چاپ سنگی منتشر گردید.
تأثیر شرق شناسان از شخصیت فردوسی
هانس هاینریش شِدِر، ایران شناس نامدار آلمانی، در ۲۷ سپتامبر سال ۱۹۳۴ میلادی (پنجم مهرماه ۱۳۱۳ خورشیدی) به مناسبت هزاره فردوسی و در مراسمی که در گرامیداشت شاهنامه و بزرگداشت سراینده آن در شهر برلین بر پا شده بود، خطابه ای بلند ایراد کرد که اولین بار در هفتاد سال پیش از این، با عنوان «فردوسی و آلمانی ها» در مجله جامعه شرق شناسان آلمان منتشر گردید. وی در سخنان خود، سال ۱۸۱۹ میلادی را نقطه عطفی در تلاش آلمانی ها برای درک فرهنگ مشرق زمین می داند. در این سال «دیوان غربی - شرقی» وولفگانگ گوته منتشر می شود. در بهار همین سال بود که یوزف فون گورِس در شهر کوبلنز پیشگفتار خودرا بر ترجمه شاهنامه اندکی قبل از آنکه ناگزیر شود آلمان را به مقصد استراسبورگ ترک کند، به انتها می برد.. شِدِر بعد از آنکه شرحی تاریخی از پیدایش و سرایش شاهنامه به دست می دهد، به تحولات زبان و شعر فارسی بعد از حمله ی اعراب به ایران اشاره می کند و از جایگاه فردوسی و نقش شاهنامه می گوید و سپس به موضوع اصلی گفتار خود که کوشش های آلمانی ها برای ترجمه شاهنامه و تأثیر این حماسه بر فرهیختگان آلمانی و نیز به پژوهش های گسترده ای که درباره شاهنامه در سرزمین های آلمانی زبان صورت گرفته است، می پردازد. اما نکته ای که در خطابه شِدِر بیش از همه جلب توجه می کند، تشابهی است که وی در اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران در زمان سروده شدن شاهنامه از یک سو و وضعیت انقلابی آلمان در زمان ترجمه شاهنامه از طرفی می بیند.
او گمان دارد که انگیزه نخستین مترجم شاهنامه، نشان دادن این تشابه بوده است؛ خصوصاً که گورِس ترجمه خود از شاهنامه را به «هاینریش فریدریش فون اشتاین»، سیاستمدار نامدار پروسی در دوران جنگ های ناپلئون تقدیم می کند و او را با شخصیت اسطوره ای کاوه آهنگر مقایسه می کند.
خطابه شِدِر با بررسی کوتاه ترجمه های دیگری که از شاهنامه فردوسی تا آن زمان صورت گرفته بود، ادامه می یابد؛ از آن جمله ترجمه ای که «آدولف فریدریش فون شاک» در سال ۱۸۵۱ میلادی به انجام رساند و نیز ترجمه فریدریش روکرت که بعد از مرگش منتشر شد و یکی از بهترین ترجمه های شاهنامه به زبان آلمانی است؛ اما متأسفانه این ترجمه هم چون دیگر آثاری که روکرت از زبان های شرقی به دست داده است، کامل نیست.
آرامگاه فردوسی
نخستین منبعی که از مدفن حکیم توس نام برده؛ چهار مقاله نظامی عروضی بوده که آنرا جایی نزدیک دروازه رزان توس در محل باغ خانوادگی او ذکر کرده است. در اردیبهشت سال ۱۳۰۵ خورشیدی، ارباب کیخسرو شاهرخ برای تعیین مکان دقیق مدفن فردوسی راهی توس شد. با تحقیقات به عمل آمده مشخص شد که احتمالاً مقبره فردوسی در باغ حاج میرزا علی قائم مقام است. با همکاری مقامات استان، سراسر باغ کاوش شد که در نهایت تخت گاهی در باغ یافتند که طولش شش متر و عرضش پنج متر بود و بدینگونه مدفن حکیم توس تعیین نمودند. نقشه بنا، شبیه آرامگاه کوروش بزرگ هخامنشی، توسط آندره گدار و پروفسور هرتسفلد طراحی شد و مهندس کریم طاهر زاده بر آن نظارت کرد. معمار ساختمان نیز حسین لر زاده بود. مساحت ساختمان ۹۴۵ متر مربع است و بهترین حجاران، تصاویری از شاهنامه را بر دیوارهایش حک کردند.

1401/03/06
11:32:37
0.0 / 5
363
تگهای خبر: دانشگاه , زندگی , طراحی , فرهنگ
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۴ بعلاوه ۲
جاویدانی