در چراغ مطالعه مطرح شد؛

شرح حال شیخ مرتضی انصاری درنخل ونارنج

شرح حال شیخ مرتضی انصاری درنخل ونارنج

به گزارش جاویدانی در دهمین قسمت از برنامه چراغ مطالعه، رمان نخل و نارنج که روایت زندگی شیخ مرتضی انصاری نوشته وحید یامین پور است با حضور نویسنده اثر مورد نقد و بررسی قرار گرفت.



به گزارش روابط عمومی برنامه چراغ مطالعه، در دهمین قسمت از برنامه چراغ مطالعه در هفته پنجم کتاب «نخل و نارنج» نوشته وحید یامین پور مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
نجفی، مجری چراغ مطالعه در ابتدای برنامه از یامین پور پرسید چرا برای نوشتن رمان «نخل و نارنج» زندگی شیخ مرتضی انصاری را انتخاب کردید؟
یامین پور پاسخ داد: وقتی درگیر خواندن زندگینامه این عالم شدم با یک هیجان درونی مواجه شدم و فکر کردم نمی توانم راجع به آن با دیگران حرف نزنم در واقع گرفتار یکجور شورو شعف شدم که دلم خواست آنرا با دیگران هم در بین بگذارم.
سپس مجری از نویسنده رمان نخل و نارنج پرسید که چه کتابی می خواندید که اینچنین جذب شیخ مرتضی انصاری شدید؟
یامین پور اظهار داشت: افراد بسیار زیادی راجع به شیخ مرتضی انصاری حرف زدند و نوشتند و حدودا کسی را از علما و فقها نداریم که پس از شیخ اعظم از شیخ مرتضی انصاری سخنی نگفته باشد. خیلی ها افتخارشان این است که شاگرد ایشان و برخی دیگر افتخارشان این است که شاگرد شاگرد ایشان بودند. ازاین رو در منابع متنوع همیشه نقلی از شیخ مرتضی انصاری بوده است.
این مجری تلویزیونی توضیح داد: به گمان من «نخل ونارنج» یک زندگینامه داستانی یا داستانی برپایه زندگی یک شخصیت است. بخش جدی از کتابم تخیل است ولی نه تخیل بی ارتباط. من تلاش کردم به لحظه زندگی و موقعیت هایی که شیخ در آن قرار گرفته نزدیک شوم. بزرگترین دغدغه و واهمه من این بود که بعد از انتشار اثر متخصصان این حوزه به من بگویند که این بخش از تخیل تو، تخیل بی ارتباطی است. اتفاقا تعداد زیادی از شخصیت های علمی و تراز اول و فقها این اثر را خواندند و بازخوردهایشان خیلی بهتر از پیشبینی من بود. خصوصا خانواده خود شیخ انصاری که درواقع نوادگان ایشان هستند و الان هم تولیت مدرسه ایشان را در مدرسه دزفول دارند. اینها از کار بسیار استقبال و از بنده تقدیر هم کردند. البته انتقادی به یک بخش از کتاب و سندی که از آن بهره برده بودم داشتند و گفتند آن بخش از زندگی که در کتاب آوردید مخدوش است منتها من آن بخش را از یک کتاب دیگری برداشته بودم و همین سبب شد که یک گفتگوی علمی صورت بگیرد. پس از یادداشت ها و بازخوردهایی که خیلی از عالمان و فقیهان نسبت به انتشار کتاب داشتند من آرام گرفتم و به شکلی خیالم راحت شد.
یامین پور افزود: مهم ترین اثری که درباره شیخ مرتضی انصاری نوشته شده کتابی است با نام زندگی و شخصیت شیخ انصاری که یکی از نوادگان ایشان نوشتند هم اکنون هم مدفون در اهواز هستند. کتاب دیگری هم با عنوان تراز سیاست نوشته مرحوم ابوالحسنی است که اختصاصا راجع به شیخ انصاری نوشته شده است. بقیه کتابها در افواه و پراکنده است.
این استاد دانشگاه در مورد نقدهایی که به اثرش شده بیان نمود: جدی ترین نقدها، در ارتباط با منابعی بود که من از آنها استفاده کردم. نقدهای دیگر هم همان نقدهای مرسوم به رمان بود مثلاً این که دربرخی از بخش های کتاب از حالت داستان خارج و به گزارش نزدیک شده است.
نجفی در این بخش اظهار داشت: من هم این نقد را وارد می دانم و در بخش هایی از کتاب فقط یک گزارش صرف بدون کشمکش و نقطه عطف و اینها بود.
یامین پور اظهار داشت: البته بخشی از این کار عامدانه بوده است چون من دوست نداشتم مخاطب با یک اثر ادبی و خیالی مواجه می باشد دوست داشتم با یک سند و واقعه تاریخی مواجه باشد. یا مثلاً برخی می گفتند رمان یا داستان احتیاج به پانویس و پی نوشت ندارد درحالیکه من عمدا اینکار را کردم که اثرم مستند و واقعی شود. در تمام این کتاب فقط یک شخصیت خیالی وجود دارد وبقیه شخصیت ها همگی واقعی هستند.
وی درباره گفتگوی میان شیخ مرتضی انصاری با شیخ شوشتری که گفتگویی میان فقیه وعارف است توضیح داد: یکی از جذابیت های نخل ونارنج همین گفتگوست و اصلا یکی از مواردی که مرا جذب کرد تا رمانی درباره شیخ مرتضی انصاری بنویسم همین گفتگو بود.
یامین پور اضافه کرد: ما نمی توانیم درزندگی شخصیت های بزرگ، علما، فقها و شهدا دست ببریم. با اینحال باز هم به بخش هایی از رمان من که درباره شیطنت های کودکی شیخ انصاری اشاره شده بود نقد شد که چرا اینها را آوردی در صورتی که من میخواستم بگویم بچه ای که در کودکی ش شیطنت می کند، باهوش است و آینده درخشانی دارد. تلاش من این بود که نشان دهم این آدم از یک نقطه ای شروع کرده و هفت شهر عشق را گشته و آرام آرام به یک پختگی و بلوغ رسیده است.
استاد دانشگاه امام صادق (ع) سپس به سختی های نوشتن این رمان اشاره نمود و اظهار داشت: یکی از سختی های نوشتن این رمان این بود که می دانستم که با شخصیتی طرف هستم که مدعی زیاد دارد و اگر قلم را کج بلغزانم، احیانا آخرین کتابم خواهد بود. برای همین با واهمه و نگرانی کتاب را منتشر کردم ولی پس از انتشار کار برایم گوارا شد. طلبه های علوم دینی واکنش های بسیار مثبتی نسبت به این کتاب داشتند و من پیام های مفصلی از طلبه های حوزه داشتم که برایم نوشته بودند ما تازه داریم می فهمیم کتاب رسائل و مکاسب می خوانیم ثمره چه زندگی است.
این مجری تلویزیونی افزود: بخشی از این که من توانستم دزفول را خوب توصیف کنم برای این است که بخشی از کودکی خود من در همین کوچه پس کوچه ها گذشت و جالب این که خیلی از خوانندگان این کتاب بعد از خواندن اثر علاقه مند به دیدن دزفول می شوند. من تاوقتی دزفول بودم خانه شیخ را ندیده بودم ولی بعد ازانتشار کتاب، خانواده ایشان من را به خانه مولد شیخ بردند و متاسفانه این خانه امروز به شکل یک خانه نیمه مخروبه است و من وقتی وارد خانه شدم گریه کردم چون نمی توانستم حجم اتفاقات تاریخی این خانه و وضعیت امروز آنرا تحمل کنم.
این نویسنده خاطرنشان کرد: شخصیت های مهم دیگری هستند که خیلی علاقه دارم راجع به آنها بنویسم مثل علامه طباطبائی، ابولحسن اصفهانی، امام خمینی (ره) و قاضی طباطبائی بنویسم. در حال حاضر طرح هایی دارم ولی هنوز کاری را شروع به نوشتن نکردم. مانوس شدن با شخصیت های بزرگ به زندگی ما طعم می دهد و حال وهوای زندگی ما را عوض می کند.
وی در انتها اظهار داشت: کتاب اخیرم یعنی «ارتداد» هم تلاشی برای نمایش وارونه تاریخ است و انگار خواستم سیلی بزنم صورت تاریخ و بگویم اگر این اتفاق (برگشت امام خمینی (ره) نمی افتاد چه میشد.
در ادامه این برنامه محمد ملاعباسی به روال هرهفته به یکی از مهارتهای کتابخوانی پرداخت.
وی اظهار داشت: به تازگی در ادبیات جامعه شناسی و روانشناسی واژه ای به نام «فومو» باب شده که ترجمه فارسی آن «ترس از دست دادن» می شود. در بین کتابخوانها هم این ترس وجود دارد به این صورت که معمولاً این افراد لیست های طولانی از کتابهایی که باید بخوانند آماده می کنند و همواره دور و برخودشان را پر از کتابهای نخوانده می کنند. در مقابل این دسته از آدمها، دسته ای از کتابخوانها هستند که مسیر کتاب خواندنشان خیلی آرام طی می شود. اینها معمولاً یکسری کتابهای محبوب دارند که ترجیح می دهند آنرا بارها بخوانند.
ملاعباسی اضافه کرد: من خودم طرفدار دسته دوم هستم با این که امکان دارد یک کار بچه گانه به نظر بیاید اما درواقع اصلا اینطور نیست چون کتاب خواندن یکجور خاطره ساختن است پس وقتی یک کتابی را باردیگر می خوانیم که یکبار با خواندن آن حس خوبی داشتیم، آن حس خوب باردیگر به سراغمان می آید و آن خاطره خوش باردیگر برایتان بازآفرینی می شود. علاوه براینکه وقتی یک کتابی را باردیگر می خوانید لایه های جدیدی از آن کشف و درک کاملتری از شخصیت ها پیدا میکنیم و این فرآیند تجربه ما را غنی میکند.

1400/07/30
11:58:27
0.0 / 5
410
تگهای خبر: احیا , دانشگاه , زندگی , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۳ بعلاوه ۵
جاویدانی