بلخاری در بزرگداشت ابوریحان بیرونی مطرح كرد؛

ابوریحان بنیانگذار مطالعات تطبیقی ادیان است

ابوریحان بنیانگذار مطالعات تطبیقی ادیان است

به گزارش جاویدانی، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در آیین بزرگداشت ابوریحان بیرونی اظهار داشت: او بنیانگذار مطالعات تطبیقی ادیان است.



به گزارش جاویدانی به نقل از مهر، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در روز بزرگداشت «ابوریحان بیرونی» مراسم پاسداشت این حکیم، فیلسوف و ریاضیدان برجسته ایرانی – اسلامی را برگزار کرد. در این برنامه که در تالار شهید مطهری (ره) انجمن برگزار شد حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، حسن تاجبخش عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران، غلامحسین رحیمی استاد دانشگاه تربیت مدرس و برزو قادری محقق و پژوهشگر آثار ابوریحان بیرونی به ایراد سخن پرداختند.
ابوریحان بیرونی بنیاگذار مطالعات تطبیقی ادیان است
حسن بلخاری اظهار داشت: ابوریحان بیرونی بنیانگذار مطالعات تطبیقی ادیان است. یعنی علاوه بر شاهکارهایی که در روش شناسی علم در قرون ۴ یا ۵ هجری دارد یک مساله مهم دیگر در اندیشه و اقدامات علمی او بحث مطالعات تطبیقی ادیان به حساب می آید. باید توجه داشت که در قرون ۴ و۵ هجری قمری سه شخصیت برجسته در حوزه روش شناسی تحقیقی و علمی در تمدن ایرانی – اسلامی داریم که عبارتند از زکریای رازی (که در دانش پزشکی خیلی مهم است اما در بحث ادیان به او اشکالاتی وارد شده است)، ابوریحان بیرونی و سپس ابن هیثم (که در فیزیک نور دارای جایگاه مهمی است) اما نکته مهم اینست که ابوریحان یک تفاوت اساسی با دو شخصیت دیگر دارد. ابوریحان بیرونی شخصیتی متضلع و دانشمندی تجربه گرا و همه فن حریف است. البته او فیلسوف نیست اما ورود و اشراف وی در «تحقیق ماللهند» نشان داده است که به فلسفه یونانی کاملاً آشناست. از اینرو ما این چندوجهی بودن شخصیت بیرونی را در ابن هیثم و رازی نداریم. با این توضیح باید تاکید کنم که یکی از مهم ترین اضلاع شخصیت او، پایه گذاری مطالعات تطبیقی ادیان است.
وی افزود: تا قبل از ابوریحان بیرونی مطالعات تطبیقی ادیان وجود نداشت. ذهن خلاق و اشراف وسیع او به اندیشه های مسیحی، مانوی، یهودی، یونانی، تصوف، قرآن و هندوئیسم او را در این راه بسیار یاری کرد. ادوارد زاخائو در مقدمه خود بر تحقیق ماللهند به این نکته تاکید کرده که ابوریحان بر هفت حوزه تمدنی اشراف کامل داشته است. از فحوای کلام ابوریحان ارجاع صرف برای اثبات اندیشه هایش به دست نمی آید چون که او اشراف بالایی بر معانی دارد و امیر کلام است و معانی، ملکه ذهنی او بوده اند. ابوریحان بارها از «کنزالاحیاء» مانی سخن می گوید که مشخص است پیش تر، اسناد آن را دیده است. در متون مسیحیت و یهودیت هم البته همچنین است. از طرفی «بیرونی» هندشناس بسیار برجسته ای است و بعد او هیچ یک از هندشناسان به پای او نمی رسند؛ با اینکه استادانی چون دکتر فتح الله مجتبایی و داریوش شایگان در دوران ما در این حوزه آثار گوناگونی دارند.
بلخاری افزود: ابوریحان زبان سانسکریت را به خوبی می دانسته و همچون کتاب پاتنجل و یک رساله ای با عنوان سامکیاها سوترا (که در رابطه با دارشانای سوترا بوده و متأسفانه مفقود شده است) را هم به عربی ترجمه کرده است. همینطور آثاری را از عربی به سانسکریت برگردانده که همچون آنها مجسطی و هندسه اقلیدلس است. همینطور رساله ای را در رابطه با اسطرلاب به سانسکریت نوشته است. بنابر آنچه که بیان شد و بنا به کتاب عظیم «تحقیق ماللهند»، پس از بیرونی هندشناس برجسته ای همانند او نداریم. چون که وی در فضای هند تنفس کرده و به عبارتی جان، روح و روان او با اندیشه هندی گره خورده است و در واقع راوی بطن معنایِ اندیشه هند است.
این استاد دانشگاه تهران در بخش دیگری از سخنان خود در رابطه با مطالعات تطبیقی ادیان و نقش بنیانگذاری ابوریحان در این عرصه اظهار داشت: ادوارد زاخائو می گوید که روش ابوریحان در مطالعات تطبیقی امروزه هم قابل استفاده می باشد. چون در اروپا از نیمه دم قرن ۱۹ رسماً رشته مطالعات تطبیقی شکل گرفت؛ پس از اینکه اوپانیشادها و آثار کلامی مسلمین به آلمانی ترجمه شد بحث جدی مطالعات تطبیقی ادیان به وجود آمد و زاخائو تاکید می کند که اگر میان مطالعات تطبیقی ادیان در جهان معاصر با روش ابوریحان مقایسه ای داشته باشیم، روش بیرونی همچنان تازه است. او تقریبا همه منابع مهم اندیشه هندی مانند مهاباهاراتا (که کتاب اول منظومه حماسی جهان از لحاظ تعداد اشعار یا لوکاها به قول هندی ها است و وجه حماسی اوپانیشادها ست) و بهاگاواد گیتا را به دقت خوانده و به آنها تسلط داشته است. معروف است که گاندی در طول عمر خود هرروز یک صفحه از بهاگاواد گیتا را می خوانده است.
بلخاری اضافه کرد: بهاگاواد گیتا داستان گفت و گوی آرجونا (سردار شکوهمند حماسه و حکمت هندی ها) با ارابه ران اوست که بر اثر دیدار این دو باهم، آرجونا متوجه می شود که این ارابه ران فردی عادی نیست و تجسد «کریشنا» است. «کریشنا» در یکی از گفت و گوهای خود با آرجونا می گوید: بحث من رَستن از «عمل» نیست که پیراستن از عمل است. من می گویم عمل کن اما اسیر عملت مشو! من وارستگی در عملت را می خواهم نه وابستگی به عملت را! ابوریحان همینطور کتاب رامایانا و پوراناها (یکی از ۱۸ پورانا را بنده در فرهنگستان هنر با عنوان پورانای نیلوفر ترجمه و چاپ کرده ام) و البته قوانین مانو را خوانده است و تسلط بالایی بر این آثار دارد، البته فقط ۲ دارشانا را دیده و کتاب اوپانیشادها را هم ندیده است، چون که به علت حمله مسعود غزنوی به هند علمای اوپانیشادها به بنارس رفته بودند و در دسترش نبودند. همینطور سامکهیا سوترا و یوگا سوترا را به عربی ترجمه کرده است. به بودیسم هم اصلاً وارد نشده چون که در دوره او بودیسم از هند اخراج شده بوده است. اما آنچه که در رابطه با حکمت، تاریخ و حماسه هند بوده است را دیده است. «سامکهیا سوترا» وجه نظری «یوگا» ست و «یوگا» وجه عملی «سامکهیا»؛ یوگا می گوید فلسفه یا «دارشانایِ سامکهیا» مسیر را به شما نشان داده است اما شما را به مقصد نمی رساند، بنابراین مقصد به یوگا (یا به عمل) دست یافتنی است. در واقع از رساله پانجل و تحقیق ماللهند معلوم می شود که بیرونی «یوگا» را به درستی فهم کرده است.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی افزود: اطلاعات تاریخی بیرونی از هند، از تصوف (که البته پیش از ظهور تصوف اسلامی است) و یونان سبب شد تا در تحقیق ماللهند تا جایی که می تواند دست به تطبیق این مکاتب بزند. در این خصوص در کتاب تحقیق ماللهند میان قرآن، رساله پاتانجل، بایزید بسطامی و در عین حال با برخی اندیشه های عرفانی دست به نوآوری های تطبیقی در حوزه ادیان می زند. وی در این کتاب بین تصوف اسلامی و رساله پاتاجل بخصوص در مفهوم مهم «وحدت» «فنا» نسبت بوجود آورده و می گوید: «…مذهب صوفیه هم در اشتغال به حق به طریق پاتانجل (پاتانجل نام یک فرد مهم هندی است که بین ۴۰۰ تا ۲۰۰ پیش از میلاد زندگی می کرده است و کتابی با عنوان یوگا سوترا را نوشته که در زمان ابوریحان به نام پاتانجل مشهور بوده است؛ بنده هم در رابطه با این کتاب، مقاله مفصلی نوشته ام) مادام که اشاره می کنی موحد نیستی! مگر بدآنگاه که حق بر اشارت تو مستولی گردد به فانی کردن اشارت از تو، نه مشیری ماند و نه اشارتی! ابوریحان می گوید در پاتانجل بحثی داریم تحت عنوان «فنا» یا «وحدت» (بین وحدت و اتحاد در عرفان ما فاصله است. اتحاد باطل است و «وحدت» عین حق است.
بلخاری در انتها اظهار داشت: در «اتحاد» شیء اصالت وجودی خودش را حفظ می نماید و در «وحدت» فانی می شود. عرفای ما «وحدتیه» هستند نه «اتحادیه» به تعبیری که شبستری در گلشن راز هم به آن اشاره می کند)؛ سپس قولی از یک حکیم هندو می آورد که در بحث نسبت خود با حق می گوید: «وچگونه متحقق نگردانم کسی را که او من است به «انیت» و نه من است به اینیت!» این حکیم هندو می گوید که در مساله «انیت»، او من است و من او هستم، اما در «اینیت» نه! در کجائی، من در مکانم و وی در مکان نیست… «چون بازگردم به عودت به فراق افتم و چون کوتاهی کنم به کوتاهی خفیف شوم و به اتحاد الفت گیرم…» بنابراین ابوریحان بیان می کند که یکی از بنیادهای تفکر هندو بحث «وحدت با حق» است. سپس از ابوبکر شبلی هم مطالبی را می آورد. خداوند به شبلی اظهار داشت: ««کل» را خلع کن که به کلیت به ما رسید و باشی و نه باشی و اخبار تو از ما بود و فعل تو از ما بود» سپس از بایزید هم نکته ای نقل می کند. (بایزید گفته بود لیس فی جبتّی الا الله) و در ادامه به قرآن کریم اشاره و آیه ۷۳ سوره مبارکه بقره را ذکر می کند که: «فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَی وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» پس دستور دادیم برخی از اعضا گاو را بر بدن کشته زنید (تا زنده شود و قاتل را معرفی کند). این گونه خداوند مردگان را زنده خواهد فرمود، و قدرت کامله خود را به شما آشکار می نماید، باشد که عقل خویش را به کار برید… این که جز میت نمی تواند باعث احیای میت شود در ذهن ابوریحان وجود داشته است. ابوریحان می گوید: «گفته اند که فرمان به قتل میت بهر زنده گردانی او اخبار آن است که قلب (به نظر می رسد این جعل و تأویل ابوریحان باشد) به انوار معرفت زنده نگردد مگر به میراندن تن به کوشائی!» برپایه گفته ابوریحان تا تن را نمیرانید قلبتان نورانی نمی گردد و داستان میت به میت تأویلی است از میراندن تن تا ققنوس جان زنده گردد.
ابوریحان؛ تجربه، منطق و خردورزی
در ادامه حسن تاجبخش به ایراد سخن پرداخت و اظهار داشت: ابوریحان بیرونی روی اصول تجربی، منطقی و اصول خردورزی کار می کرد. شیوه ابوریحان اینطور بود که به قول بسنده نکند، بلکه تجربه کند. مثلا در گذشته گفته اند که اگر مار افعی به زمرد نگاه کند، کور می شود؛ ابوریحان این باور را امتحان کرده و دیده که افعی کور نمی گردد. کتاب مهم بیرونی در زمینه طب «الصیدنه فی الطب» است که در هشتاد سالگی آنرا نوشته است. این کتاب در رابطه با داروشناسی محض است نه داروسازی؛ شیوه کار او هم این گونه بوده که یک دستیار پزشک داشته که موارد دارویی را از منابع مختلف جمع آوری می کرده و در حاشیه آن، ابوریحان بیرونی نظرات خویش را می آورده است.
وی اضافه کرد: مرحوم زریاب خویی کتاب «الصیدنه» را تصحیح کرد. دانشمندی به نام ابومحمد غزنوی در ۵۴۹ قمری یادداشتی بر این کتاب نوشت. در این کتاب ابوریحان از تجربیات خودش بسیار استفاده نمود. ابوریحان اعتقاد دارد که در این کتاب داروشناسی انجام داده است. بیرونی در این کتاب ۶۵۰۰ مرجع دارد که عبارتند از پزشکان، فیلسوفان، مذهبیون و… ولی اسمی از ابوعلی سینا نمی برد ولی از رازی نام برده است و حدود ۳۵۰ مورد ارجاع به او داده است.
تاج بخش در انتها تاکید کرد: مقدمه ابوریحان در کتاب «الصیدنه» بسیار جالب است. وی در این کتاب نام داروها را در زبان های مختلف می آورد. وی در این کتاب می گوید هندیان مثل ما پزشکانی با تخصص های مختلف دارند اما یک نوع پزشکی هم دارند که با نیروی روحی کار می کند که در کتاب های اخترشناسی در رابطه با آنها مطالبی نوشته اند. این مورد در کتاب بها الدوله رازی که کاشف سیاه سرفه بود هم آمده است که به شکلی به انرژی درمانی هم اشاره دارد.
نکاتی در رابطه با کتاب «افراد المقال» بیرونی
سومین سخنران این نشست غلامحسین رحیمی بود. او اظهار داشت: کتاب «افراد المقال» از نگاشته های مهم بیرونی است که در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است. جز چند مقاله عمومی و بعضاً بسیار کوتاه، پیرامون کتاب، مطلب دیگری در دسترس نیست. حتی مرحوم ابوالقاسم قربانی که در کتاب بیرونی نامه آثار ریاضی ابوریحان را بررسی نموده است، به کتاب «افرادالمقال» وی نپرداخته است. متن عربی کتاب در حیدر آباد دکن در سال ۱۹۴۸ میلادی به چاپ رسیده است. ادوارد استوارت کندی ترجمه و شرح آنرا به زبان انگلیسی در دو جلد در سال ۱۹۷۶ میلادی در حلب سوریه به چاپ رسانده است. تا آنجایی که نگارنده می داند، این کتاب به فارسی ترجمه نشده است.
رحیمی افزود: بیرونی کتاب را در ۳۰ باب تنظیم کرده است. وی تمام مباحثی که به لحاظ ریاضی و نجومی به نحوی به سایه ها مربوط می شود، آورده است. گر چه کتاب را باید به شکلی «نجوم ریاضی» دید اما در آن مباحث ریاضی محض (بویژه مثلثات) و کاربردهای فنون ریاضی، مانند اندازه گیری فواصل نقاط روی زمین و ارتفاع کوه ها و سازه های بلند هم مطرح گردیده است. افزون بر آن بیرونی نکات و حکایاتی را بیان می کند که بازتاب روش علمی وی در مطالعه طبیعت است.
این استاد دانشگاه تربیت مدرس افزود: دکتر سید حسین نصر در مورد روش تحقیقی بیرونی در بررسی طبیعت می نویسد: «در علوم اسلامی چنانکه در مورد بیرونی میتوان به خوبی مشاهده کرد یک روش منحصر به فرد برای ادراک و بررسی طبیعت وجود نداشته است، بلکه مشاهده و تجربی، استدلال و تفکر، مآخذ پیشینیان و کتب آسمانی هر کدام به نوبه‌ی خود طریقی بوده است برای کسب علم در باره بنیان و چگونگی پیدایش جهان.» دکتر نصر روش وی را در تحقیق طبیعت مشاهده و بهره گیری از ریاضی می داند، که قبل تر از وی، همایی در مقدمه کتاب التفهیم می نویسد: «.. وی در کشف و اثبات قضایای فلسفه و علوم طبیعی و هیأت و نجوم؛ روش ریاضی و تجربی را برگزیده بود؛ به این مفهوم که در کلیت مسائل عقلی تنها به برهان ریاضی؛ و در جزئیات امور طبیعی و نجومی به استقراء و تجربه حسی شهودی اعتماد و اعتقاد داشت. روح ریاضی او به قیاسات عقلی صرف معمول در کتب فلسفه که اغلب از شائبه وهم و خیال خالی نیست؛ و هم به علل استحسانی ذوقی که دایر مدار سلیقه ها و ذوق های مختلف است؛ هیچگاه اشباع نمی شد.»
وی اظهار داشت: بیرونی به رغم این که روش نقلی را هم تأیید می کند ولی جویندگان علم و حقیقت را از پیروی کورکورانه حتی از اساطین فن، برحذر می دارد. وی در قانون مسعودی می گوید: «به راستی که من همان کاری را کردم که بر هر انسانی واجب است در شغل خودش انجام دهد، یعنی کوشش و تلاش گذشتگان را با منت پذیرا باشد و بدون آنکه بزرگی و حشمت آنها مانع اصلاح معایبی شود که به آنها برمی خورد… و آنچه برایش روشن شد و از نوشته های پیشینیان به دست آورد، برای یادآوری آیندگان و کسانی که در زمانهای بعد می آیند، باقی گذارد»
جایگاه رفیع ابوریحان بیرونی
در آخر این برنامه هم برزو قادری سخنرانی کرد و اظهار داشت: جایگاه رفیع ابوریحان بیرونی بر کسی پوشیده نیست و نقش او بخصوص در رشد و ترقی علوم طبیعی که سایه ی آن گستره ی وسیعی از عرصه ی تمدن و فرهنگ بشری را در بر گرفته، همواره مورد تأمل و ژرف کاوی اندیشمندانی از ایران و سایر کشورها قرار داشته است. اما مبحث بحث اینجانب در گفتار حاضر، نگاهی است که بیرونی به مطالعه و معرفی آرا فرزانگان هندی داشته است.
او اضافه کرد: باآنکه قبل از بیرونی هم محققین و جستجوگرانی را می یابیم که تلاش هایی در مطالعه و روایت آرا هندوان داشته اند، درصورتیکه ابن ندیم در فن دوم از مقاله ی نهم کتاب الفهرست، به آرا اعتقادی و فکری هند پرداخته و در آن مقاله به کتابی با عنوان «کتابٌ فیه ملل الهند و ادیان ها» از نویسنده ای ناشناس و به خط یعقوب بن اسحاق کندی اشاره نموده که در روز جمعه سوم محرم سال ۲۴۹ هجری نسخه برداری شده است، و همینطور خود بیرونی هم در تحقیق ماللهند به اهمیت برخی جویندگان در آرا هندوان مانند ایرانشهری اشاره نموده، با این حال، آثار بیرونی از چنان خصوصیت های برجسته و منحصربفردی برخوردار می باشد که او را در این عرصه نسبت به سایرین متمایز ساخته است.
قادری افزود: از مهم ترین وجوه تمایز آثار بیرونی با سایر آثاری که در بررسی فرهنگ و اندیشه ی هندوان به جای مانده به این موارد میتوان اشاره کرد: ۱ بیرونی دانشمندی برجسته با درک و تجربه ای عمیق از دانش نجوم، ریاضیات، جغرافیا، گیاهشناسی، طبیعیات، تاریخ و … است و مسلماً مطالعات و مباحثات او با دانشمندان هندی در مقایسه با سیرو سفر کنجکاوانی که اساساً درک عمیقی از علوم مذکور نداشته اند، منجر به درکی عمیق تر از معارف هندوان گشته است.۲ بیرونی از این موقعیت برخوردار بوده تا در کنار پادشاهی مقتدر، سلطان محمود، به سرزمین هند ورود پیدا کند و چه بسا با پاندیت ها و دانشمندان درباری حاکمان هند دوستی و آشنایی پیدا کرده باشد و از آن جایی که همواره حاکمان و فرمانروایان برترین دانشمندان را در دربار خود نگه می داشتند، میتوان دریافت که بیرونی زمینه ای مناسب برای معاشرت ها و پیش برد تحقیقات خود در اختیار داشته است.۳ بیرونی در حدود سیزده سال در دربار سلطان محمود اقامت داشته و سالهای متمادی از زندگی خویش را در هند به سر برده که همین مساله زمینه ی مناسبی را جهت فراگیری ادبیات سنسکریت برای وی فراهم آورده است، بگونه ای که چنین اشاره می کند که آثاری چون مجسطی بطلمیوس و کتابی در اسطرلاب را خود به سنسکریت برگردانده است. بدین ترتیب، او این امکان را داشته که هم از مصاحبت پاندیت ها بهره برد و هم خود، مستقیماً آثار مقدس آنها را مطالعه نماید.۴ موارد ذکر شده، ناظر بر موقعیت ممتاز بیرونی در برخود با هند تلقی می شوند، اما به هر حال نمی توان این مورد را نادیده گرفت که روحیه ی علمی و عدم تعصب بیرونی مهم ترین خصوصیت است که روایت او از هند را تا به امروز قابل احترام و تأمل نگه داشته است. بیرونی در سال ۴۲۷ هجری قمری فهرستی شامل ۱۳۸ اثر در مورد تألیفات خود تدوین نموده که در حدود ۲۰ اثر از میان آنها مطلقاً در ارتباط با حوزه ی هند هستند و همگی این آثار، تحقیق، تأمل و ترجمه ای غیر مغرضانه از آرا هندوان محسوب می شوند.
محقق و پژوهشگر آثار ابوریحان بیرونی اظهار داشت: در بین آثار او، ترجمه رساله یوگاسوتراهای پاتانجالی تحت عنوان «پاتانجل الهندی فی الخلاص من الارتباک» از اهمیت فوق العاده ای برخوردار شده که ارزش این اثر، با نظر به جایگاه رفیع این رساله در بستر فرهنگ و اندیشه ی هند، آشکار خواهد شد.

1401/06/16
10:54:03
0.0 / 5
307
تگهای خبر: احیا , دانشگاه , زندگی , سفر
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۲
جاویدانی