بزن باران!
به گزارش جاویدانی، در روزهایی که خبر جیره بندی آب، کاهش ذخیره سدها و حتی قطع شدن آب در شب ها، تیتر اول رسانه ها شده، نگاه ها بی اراده به آسمان است. زمین تشنه است و مردم در شهرها و روستاهایی که روزگاری با صدای باران خاطره ساخته اند، هر قطره آب را به چشم امید می بینند. در چنین شرایطی، شاید بد نباشد به گذشته نگاهی بیندازیم؛ روزهایی که مردم این سرزمین با آئین ها و مراسم باران خواهی، خویش را به آسمان نزدیک می کردند و باور داشتند که دعا و آئین های باران خواهی می تواند زمین تشنه را سیراب کند.
به گزارش جاویدانی به نقل از ایسنا، در فرهنگ ایرانی، باران تنها پدیده ای طبیعی نیست؛ نشانه ای از رحمت و زندگی است. از همین رو، آئین های باران خواهی در سراسر ایران نه تنها راهی برای جبران خشکسالی، که نوعی زبان جمعی برای گفت و گو با طبیعت بوده اند. باآنکه آئین های طلب باران در بین دیگر اقوام هم دیده می شود، اما تنوع آن در ایران چشم گیر است. برخی به دوره های قبل از زرتشت برمی گردند، برخی در آئین زرتشتی ریشه دارند و گروهی هم از تعامل با اقوام مهاجر به فرهنگ ایرانی راه یافته اند. در خیلی از این آئین ها، باورهای کهن با پوشش مذهبی در دوره اسلامی ادامه پیدا کرده و به گونه ای تازه زنده مانده اند.
مراسم های باران خواهی در ایران بسیار متنوع بودند، اما در نهایت میتوان آنها را به دو گروه کلی مراسم های فردی و گروهی تقسیم کرد. رایج ترین انواع باران خواهی، انجام دادن مراسم دعا و نیایش بوده است. این عمل را که بیشتر با قربانی و تسلیم پیشکش هایی همراه بوده، باید موضوعی جهانی دانست که در بین همه ی اقوام و ملت ها رواج داشته است. در اساطیر ایران هم بارها به لزوم نیایش، دعا و قربانی به درگاه ایزدان، برای بارندگی نزولات آسمانی تاکید شده است. هدف از انجام چنین کارهایی تقویت نیروهای باران ساز و خیر در مقابل سپاه شَر یا دیوان و دشمنانِ باران بوده است. از طرف دیگر در تعدادی از آموزه های دین اسلام هم بر باران خواهی تاکید شده است که نمونه هایی از آنرا در صحیفه ی سجادیه و مفتاح الجنات، آن جایی که کیفیت نماز باران را تشریح کرده است، می بینیم.
آئین های باران خواهی تا همین چند دهه اخیر با رسوم جالبی برگزار می شد که در ادامه به چند مورد از آنها می پردازیم.
از شلیته دزدی تا نماز باران
در کاشمر خراسان رضوی به هنگام خشک سالی، گروهی از زن های کشاورزان در یک شب معین دور هم جمع می شدند و قرعه کشی می کردند تا فردی را از میان خود انتخاب کنند. این فرد مامور می شد تا به «شلیته دزدی» برود. این زن باید بصورت مخفیانه، شلیته ی یکی از پیرزنان شوهرمرده روستا را می دزدید. وقتی شلیته دزدیده می شد، به سلمانیِ روستا خبر می دادند که روز پنجشنبه جار بزند و از زن ها بخواهد که به امام زاده ی روستا بروند. زن ها هم هریک آفتابه ای را پر از آب می کردند و راه می افتادند. در آنجا شلیته را بر سر چوبی می کردند و آبی را که همراه آورده بودند، روی شلیته و دورتادور قبر امام زاده می ریختند و قبر را تمیز می کردند. سپس زنی روضه می خواند و بقیه هم با دلی شکسته گریه می کنند. بعد از آن، دو رکعت نماز حاجت به جماعت می خوانند و در آخر برای بارندگی باران دعا می کنند.
در مناطق جنوب و جنوب غربی، به آن بخش از مراسم باران خواهی که با دعا و نیایش هم راه است، «قبله دعا» یا «قبله باران» می گویند. در قشم اطلاع رسانی انجام مراسم «قبله باران» برعهده ی کودکان و نوجوانان بود. آنها بصورت گروهی به درِ خانه ها رفته و با خواندن ترانه ی «مُشک مشکئو»، خبر اجرای مراسم را به مردم می دادند و صاحب خانه هم به بچه ها نقل و شیرینی می داد. قشمی ها مراسم «قبله باران» را فقط روز جمعه برگزار می کردند و مردها باید سه روز قبل از روز موعود را روزه می گرفتند. این مراسم در کنار برکه ی «بی بی» و پای درخت سدر کهن سال برپا می شد.
در اعتقاد مردم جنوب، درخت سدر از درخت های نظرکرده و مقدس است. قبل از انجام مراسم، زنان مکان مراسم را آب و جارو می کنند. در سحرگاه روز جمعه اهالی با لباس های سفید و پاکیزه در کنار برکه ی «بی بی» جمع می شوند و نماز استسقا (نماز باران) را به امامت روحانی محل به جا می آورند. بعد از آن، نوزادان را از مادرهایشان جدا کرده و چوپان ها و شتربانان هم که با دام های خود به محل آمده اند، دام های شیرخوار را از مادرهایشان دور می کنند و گرسنه نگه می دارند تا بی تاب شوند و به صدا درآیند. مردم در چنین وضعیتی دعای باران را می خوانند: «خداوندا به ما باران بده / رحم فرما تو، به ما باران بده / هم به حق مصطفی ختم الرسل/ هم به حق مرتضی باران بده / ما گنهکاریم، از جرم و گناه / عذر خواهیم ای خدا باران بده». سپس گوسفندی را قربانی می کنند و گوشت آنرا میان نیازمندان تقسیم می کنند.
آشی برای باران
یکی دیگر از آئین های باران خواهی، پختن آش یا حلیم و تقسیم آن میان اهالی یا مستمندان شهر بود که بصورت گروهی و با مقدمات و تشریفات خاصی انجام می گرفت. به عنوان مثال در بیرجند بر سر یکی از گذرهای پررفت وآمد یا نزدیک به مسجد محله، گلیم می انداختند و علم سیاه پوشی بر پا می کردند، سپس چند نفر از معتمدان محل در کنار آن می ایستادند و از مردم می خواستند که برای پختن آش کمک کنند. مردم هم متناسب با توانایی خود، مواد مورد نیاز مانند گندم، آرد، روغن و هیزم می آوردند. برخی هم پول می دادند که با آن گوسفندی خریداری می شد. بعد از تهیه ی مواد از آغاز غروب در همان محل، آغاز به پختن آش می کردند. عده ای محتویات دیگ ها را به هم می زدند و پیوسته دعای باران می خواندند. پختن آش تا سحر ادامه می یافت. مردم بعد از خواندن نماز صبح، پای علم جمع می شدند و روحانی محل روضه می خواند؛ بعد از آن هم مراسم دعای باران را به جا می آوردند و در پایان، آش را میان اهالی تقسیم می کردند.
در تفرش هم آشی به نام «تُرماج» تهیه می کنند و قبل از تقسیم در بین اهالی، مقداری از آنرا از ناودان خانه ای پایین می ریزند. در تعدادی از روستاهای کازرون از هفت نوع دانه ی خوراکی و هفت نوع سبزی، آشی به نام «اُو آش» با همکاری مردم در یکی از زیارتگاه ها تهیه می کنند. نمک این آش را از خانه ی جدیدترین عروس روستا می گیرند و او باید نخستین کسی باشد که آش را می چشد. در آخر مراسم، خاکستر اجاقی که آش را روی آن پخته بودند برداشته، به سوی قبله ی روستا می برند و چنین می خوانند: «اُو نداریم/ نون نداریم/ گشنمونه/ تشنه مونه/ ابرِ نو در آسمونه» سپس خاکستر را بر روی مزرعه ی پایینِ روستا می پاشند و با این امید که خداوند بر آنها رحم کند و باران ببارد به خانه بازمی گردند.
گروگان گیری از گاوها!
در مناطق غربی کشور در استانهای ایلام، لرستان، کرمانشاه، کردستان و تعدادی از شهرهای همدان، هنگامی که برای مدت زیادی باران نبارد، گروهی از زنان و دختران گاوهای روستای مجاور را بصورت صوری می دزدند. در کنگاور، گاوی را می دزدند و معمولا قبل از آغاز مراسم، این خبر را به روستای مجاور می رسانند تا از هرگونه سوء تفاهم احتمالی جلوگیری شود.
در لرستان پس از آن که تعدادی گاو دزدیده شد، زنان روستاهای دیگر که از ماجرا باخبرند، با چوب دستی برای رویارویی با بانوانی که گاوها را برده اند، به صحرا رفته و دعوایی صوری راه می اندازند. عاقبت کسی ضامن می شود و به این شرط گاوها را به صاحبانشان برمی گردانند که باران ببارد. در کردستان به این مراسم «گابان هینان»، یعنی آوردن گله ی گاو، می گویند و همان گونه که از عنوان آن مشخص است، گله ای گاو دزدیده می شود.
تابوت گردانی و شعرخوانی در طلب باران
از دیگر انواع مراسمی که برای بارندگی باران اجرا می شد، «تابوت گردانی»، «تابوت شویی» و «علم گردانی» است. در شهرهای لارستان، گروهی زن و مرد، کودکی هشت تا ده ساله را درون تابوت می خواباندند، روی تابوت پارچه ی سفیدی می کشیدند، آنرا بر دوش گرفته و با خواندن ترانه ی باران خواهی، به بیرون شهر می رفتند. یک نفر شعرها را می خواند و جمعیت، مصرع برگردان آن یعنی «یا رب تو بده بارون» را تکرار می کردند. این شعر به این صورت خوانده می شود: «گاو سیاهِ ماده/ سر بر زمین نهاده/ برای غلّه و کاه/ یا رب تو بده بارون/ آهوی لنگ صحرا/ فتاده در چراگاه / برای قطره ی آب/ یا رب تو بده بارون / ابر سیاه غُرّون/ کشیده رو به تهرون/ می خواد بارون بباره / حکم از خدا نداره/ یا رب تو بده بارون».
در استهبان استان فارس هم گروهی از مردم به همراه روحانی شهر که عبای خودرا وارونه بر دوش انداخته، تابوتی را بر دوش می گرفتند و با سنج، دهل، شیپور و علم به طرف مسجد شهر می رفتند و شعری در طلب باران می خواندند که قسمتی از آن به این قرار است: «در غُل و زنجیر زین العابدین/ یا رسول الله حال ما ببین/ ما گنهکاریم ای ربِّ جلیل/ از کرم بارون رحمت را بریز».
در تعدادی از مناطق خراسان، از میان گروهی از بچه ها یکی به عنوان «اوستا» (استاد) انتخاب می شود و عَلَمی را بر دوش می گیرد؛ دیگران هم دنبال وی راه می افتند، شعرهای باران خواهی می خوانند و به در خانه های مردم می روند. آنها مقداری مواد خوراکی جمع می کنند و با آن آش می پزند و آنرا میان خود و دیگران تقسیم می کنند.
عروسکی که واسطه بارندگی باران می شد!
عروسک گردانی هم یکی از آئین های بسیار رایج باران خواهی است. در این آئین زنان و دختران برای طلب باران، عروسکی را با ظاهری زنانه می سازند و در مواردی، خود یا پسربچه ها آنرا بر دست گرفته، به در خانه ها می روند و ضمن خواندن اشعار باران خواهی، نیازهایی را از مردم طلب می کنند. اهل هر خانه هم بعد از پاشیدن آب روی عروسک، خواسته ی بچه ها را می دهند. بچه ها این نیازها را که موادی خوراکی مانند آرد، روغن، گندم و یا برنج است، با نیت این که باران زودتر بیاید، میان مستمندان تقسیم می کنند.
در یزد و تعدادی از شهرهای کرمان، به آن عروسک «گشنیز» و در مواردی با اضافه کردن مصوت تحبیب «و»، «گشنیزو» یا «گُل گشنیزو» می گویند. در سیرجان، دختران عروسکی به نام گُل گشنیزو درست می کردند و آنرا به دست پسرها می دادند. پسرها هم عروسک را بر دست گرفته، به در خانه ها می رفتند و می خواندند: «ابر اومد و ابر اومد/ از سیِ کوه خَبْر اومد/ میش بره دار اومد/ بزِ کُرِّه دار اومد/ اشتر با قطار اومد/ هلّله میشو» و سپس در اینجا همه ی بچه ها می گویند: «بع بع هلله میشو، بع بع». صاحب خانه ابتدا روی گل گشنیزو آب می ریخت و سپس مقداری آرد به بچه ها می داد.
در کردستان، به عروسک باران خواهی «بُوِکه وارانه» می گویند که به مفهوم «عروسِ باران» است. زنان و دختران این عروسک را درست می کنند. یکی از دختران که از دیگران نیرومندتر است، آنرا بر دوش گرفته، همگی به در خانه ها رفته و به زبان کردی شعر باران خواهی می خوانند که ترجمه ی آن چنین است: «عروس باران آب می خواهد/ آب در بین گندمزار می خواهد/ تخم مرغ تازه و نطفه دار می خواهد/ سنجاق سینه ی دختران نوجوان را می خواهد». اهل خانه هم ضمن دادن تخم مرغ و سنجاق سینه به آنها، روی سر و صورت «عروس باران» آب می ریزند. دختران هم آن چه را به دست آورده اند، میان خود تقسیم می کنند.
با این وجود، آن چه اهمیت دارد این است که شاید این آئین ها امروز تنها در کتاب ها و پژوهش های مردم شناسی تکرار شوند، اما ریشه شان هنوز در ذهن جمعی ما زنده است. آئین های باران خواهی، فراتر از تقاضا از طبیعت، نمادی از همبستگی اجتماعی اند؛ زمانی که مردم بجای انتظار برای آسمان، به کنش جمعی پناه می بردند و علاوه بر اهمیت حیاتی صرفه جویی در آب، به راه های فرهنگی و آیینی هم توجه می کردند. بازخوانی این آئین ها در روزگار کم آبی امروز، مجالی برای پیوند گذشته و حال است. البته پاره ای دیگر از این آئین ها جنبه فانتزی و خرافی دارند که در گزارش بعد به آنها خواهیم پرداخت.
پی نوشت: این گزارش با استفاده از اطلاعات مقاله «تحلیل نشانه شناختی آئین قبله دعا (طلب بارندگی باران) در قشم» نوشته بنیامین انصاری نسب، انتشار یافته در فصلنامه فرهنگ مردم مرکز تحقیقات صدا و سیما و مقاله «باران خواهی» انتشار یافته بر سایت مرکز دایره المعارف اسلامی، نوشته شده است.
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب