نقدی بر ترجمه ای از اولیس كه خارج از ایران منتشر شده

شوخی حجیم پدرام نیا با اولیس

شوخی حجیم پدرام نیا با اولیس

به گزارش جاویدانی اخیرا جلد اول ترجمه اكرم پدرام نیا از رمان اولیسِ جویس در خارج از ایران انتشار یافته است. این ترجمه را گام مهمی در جهت مبارزه با سانسور دانسته اند اما بیشتر از ۳۰۰ اشتباه فاحش دارد.



خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: فرید قدمی
به تازگی در خارج از ایران ترجمه ای دیگر از رمان «اولیس» جیمز جویس به فارسی انتشار یافته است، با ترجمه اكرم پدرام نیا و به همت نشر نوگام. به گمان من انتشار هر ترجمه ای از رمانی درخشان همچون «اولیس» پرارزش است، چون كه دست كم می تواند آغازگر بحث هایی درباره رمان، ادبیات و ترجمه باشد كه باید این «آغازگری» را پاس داشت و سپاس گفت. در مقاله ای كه می خوانید كوشیده ام تا به نقد این ترجمه بپردازم، فارغ از تعارفات مرسوم و با صراحتی كه آنرا حق مسلم خواننده مقاله ام می دانم كه از نویسنده اش مطالبه كند.
۱. بفرمایید، «میوه های جنگلی دریا»!
بیایید از «میوه های مغزدار جنگلی» در ساحل دابلین شروع كنیم: چونكه گویا ساحل سندی ماونت دابلین تنها ساحلی است در دنیا كه در دریایش به جای ماهی و خرچنگ میوه های جنگلی پرورش می یابند! در بخشی از ترجمه اكرم پدرام نیای عزیز این گونه می خوانیم:
«ماسه های دانه دانه درزیر پاهایش تمام شده بود. چكمه هایش باردیگر میوه های مغزدار جنگلی نم كشیده ترق تروقی، صدف تیغی ها، ماسه های جیرجیری را لگدمال می كرد، آنكه بر ماسه های بیشمار می تپد، چوب هایی كه كرم های كشتی آبكش شان كرده اند، آرمادای گم شده.» (یولسیز، ترجمه اكرم پدرام نیا، صفحه ی ۱۹۱)
در متن اصلی رمان اما این گونه می خوانیم:
The grainy sand had gone from under his feet. His boots trod again a damp crackling mast، razorshells، squeaking pebbles، that on the unnumbered pebbles beats، wood sieved by the shipworm، lost Armada.
در ابتدای پاراگراف مترجم فارسی از «تمام شدن ماسه ها زیر پاهایش» نوشته است، اما در سطر بعد باردیگر از «ماسه ها» می گوید! مگر تمام نشده بودند؟ اكرم پدرام نیای عزیز، برای هر دو واژه ی «sand» و « pebbles» از واژه فارسی «ماسه» بهره برده و مشكل از همین جا ناشی می شود! اما چنین اشكالاتی در قرائت این رمان چیز مهمی نیستند، چونكه خواننده دست كم دوهزار بار در همین ترجمه جلد نخست به چنین اشتباهاتی برمی خورد. بیایید از «میوه های مغزدار جنگلی» حرف بزنیم كه چگونه در ساحل سندی ماونت دابلین سروكله شان پیدا می شود؟ خواننده فارسی رمان شاید فكر كند كه جویس درباره دوره خاصی از زمین شناسی نوشته است كه طی آن ساحل دابلین جنگلی بزرگ بوده، پر از «میوه های مغزدار جنگلی»! اكرم پدرام نیای عزیز عبارت «میوه های مغزدار جنگلی» را بعنوان ترجمه این كلمه آورده: mast. در اولین تعریف این واژه در فرهنگ Longman آمده است:
A tall post on which the sails or flags on a ship are hung.
به سادگی می توان پی برد كه، در ساحل سندی ماونتِ دابلین، استیون ددالوس بر روی «دكلی نمناك و تلق تولوق كنان» گام می زند، دكلی كه از كشتی های قدیمی به جا مانده و كمی بعد هم جویس به صراحت از «wood sieved by the shipworm» نوشته است: «چوب هایی كه كرم كشتی غربال شان كرده.» پس استیون دارد بر روی بقایای «دكلی» چوبی راه می رود و جویس هم از دوره زمین شناسی خاصی ننوشته است! حیرتا كه مترجم عزیز «یولسیز» در طول هفت سال تحقیق شبانه روزی اش حتا متوجه معنای ساده ی واژه mast هم نشده!
در تصویری كه به دنبال آمده، پسركی را می بینید كه در ساحل سندی ماونت دنبال «میوه های مغزدار جنگلی» می گردد!

ساحل سندی ماونت دابلین
۲. آدم فضایی ها در رمان اولیس!
در صفحه ۱۹۷ ترجمه اكرم پدرام نیا از رمان «اولیس» می خوانیم:
«آدم نیامده به زمین سواره و بدون مستی شهوت.» (یولسیز، ترجمه اكرم پدرام نیا، صفحه ۱۹۷) خواننده فكر می كند صحبت از آدم فضایی ها است كه هنوز «نیامده اند به زمین» و «سواره» اند، لابد سوار سفینه های فضایی شان! اما بیایید متن اصلی رمان را بخوانیم:
Unfallen Adam rode and not rutted.
سخن از حضرت آدم است كه هنوز هبوط نكرده (Unfallen Adam)، «آدم نامهبوط». اما «سواره»؟ شگفتا كه مترجمی كه چنان دانشی در خود دیده كه سراغ ترجمه ی مشهورترین رمان قرن بیستم برود، نمی داند كه فعلِ rode گذشته ی فعل ride است كه علاوه بر «سوار شدن» معنای دیگری هم دارد، همچون «زوج شدن» و «مقاربت» و در فرهنگ های انگلیسی مترادف با copulate هم آمده است! سخن از «دانش كافی» از زبان انگلیسی نیست، اما آیا مترجم رمان «اولیس» دیكشنری انگلیسی لانگمن را هم دم دستش نداشته است؟ در گفت وگویی از ایشان خواندم كه این ترجمه حاصل هفت سال تحقیق شبانه روزی ایشان است! یعنی در این هفت سال ایشان یك مرتبه هم دیكشنری ای را باز نكرده اند تا معانی مختلف فعل ride را از نظر بگذرانند؟
اكرم پدرام نیا عبارت «عمیقاً متوفی» را در ازای «deeply lamented» آورده است! عبارتی كه به آسانی معنای «عمیقاً تأسف برانگیز» می دهد. عبارت «the deeply lamented death of…» به معنای «مرگ عمیقاً تأسف بارِ …» عبارتی بسیار پركاربرد در انگلیسی است می بینیم كه در این بخش جویس نه از آدم فضایی ها سخن می گوید، نه از سواره و پیاده. از سفینه های فضایی هم خبری نیست! ترجمه این سطر بسیار ساده است: «آدم نامهبوط جماع كرد و شهوانی نشد.» كه اشاره ای است به این آموزه ی الهیاتی ادیان ابراهیمی كه قبل از هبوط «شهوت» وجود نداشت.
۳. برپاداشتن ربدوشامبر با توجهی كاملاً معطوف
نیازی نیست چندان در متن ترجمه پیش بروید. تنها در دومین سطر از ترجمه پدرام نیا به جمله ای برخواهید خورد كه با شما از «برپا داشته شدن ربدوشامبر» می گوید: «ربدوشامبر زردرنگی با كمربند باز، در نسیم ملایم صبحگاهی، پشت سر او، ملایم برپاداشته شده بود.» (یولسیز، ترجمه اكرم پدرام نیا، صفحه ۳۳) جمله انگلیسی، كه دومین جمله رمان «اولیس» است، به همین سادگی و بلاغت است:
A yellow dressinggown، ungirdled، was sustained gently behind him by the mild morning air.
كه می توان به آسانی آنرا این گونه ترجمه كرد: «پشت سرش خواب جامه ی زردِ كمربندگشوده اش در نسیم ملایم صبحگاه تكان می خورد.»
چند سطر پایین تر اما جلوه ای دیگر از ابداعات مترجم در زبان فارسی به خواننده رخ می نمایاند: «یك وری دزدانه به بالا نگاه كرد و با سوتِ آهسته ی كشیده، صدا داد. سپس مدتی با توجه كاملاً معطوف مكث كرد، روی دندان های مرتب و سفیدش، این جا و آن جا، نقطه هایی طلایی برق می زد. كریسوستوموس. از دل سكون، دو سوت قویِ تیز پاسخ داد.» (یولسیز، ترجمه اكرم پدرام نیا، صفحه ۳۳) یك لحظه تلاش كنید با «توجه كاملاً معطوف» مكث كنید، البته پس از برپاداشتن ربدوشامبرتان! چه حالی به تان دست خواهد داد؟ جملات انگلیسی این جا هم بسیار ساده اند:
He peered sideways up and gave a long low whistle of call، then paused awhile in rapt attention، his even white teeth glistening here and there with gold points. Chrysostomos. Two strong shrill whistles answered through the calm.
كه آنرا هم می توان به آسانی این گونه ترجمه كرد: «نگاهی یك وری به بالا انداخت و سوت ممتد یواشی زد، آنگاه لمحه ای سراپا گوش شد، با دندان های سفید یكدستش كه نقاط طلایی شان گه گاه می درخشید. كریسوستوموس. دو سوت زورمند تیز از دلِ آن سكوت پاسخ داد.» البته بیایید از خیر «با سوت صدا دادن» بگذریم، اما برایم عجیب بود كه چگونه عبارتِ «با توجه كاملاً معطوف» توانسته به ذهن فارسی زبانی (و نه حتا مترجمی ادبی) راه یابد! عبارت «با توجه كاملاً معطوف» را در گوگل جست وجو كردم و خوشحال شدم كه حتا یك فارسی زبان هم تا كنون از چنین عبارتی استفاده نكرده است! این دفعه «توجه كاملاً معطوف» را جست وجو كردم و با كمال تعجب (تعجبی غیرمعطوف البته!) آنرا یافتم! این عبارت را یكی از كاربران دیكشنری آنلاین آبادیس (https: //dictionary.abadis.ir/entofa/a/attention) برای عبارت «rapt attention» پیشنهاد داده بود! عمیقاً متأسف شدم كه مترجم فارسیِ رمان «اولیس» برای یافتن مابه ازایی مناسب باید از پیشنهادهای نوجوانان زبان آموزی، كه بخش عمده كاربران این دیكشنری های آنلاین را می سازند، استفاده نماید. گفتم، «عمیقاً». یادم آمد كه در ترجمه اكرم پدرام نیای عزیز یكی هم «عمیقاً متوفی» شده بود! باور نمی كنید؟ «خانم فلورنس مك كیب، بیوه ی مرحوم پَتك مك كیب، عمیقاً متوفی، از خیابانِ براید.» (یولسیز، ترجمه اكرم پدرام نیا، صفحه ۱۸۸) من كه ترجیح می دهم اگر مقرر است فوت كنم خیلی سطحی متوفی شوم، نه عمیق! شما را نمی دانم!
در متن انگلیسی چنین آمده است:
Mrs Florence MacCabe، relict of the late Patk MacCabe، deeply lamented of Bride street.
اكرم پدرام نیا عبارت «عمیقاً متوفی» را در ازای «deeply lamented» آورده است! عبارتی كه به آسانی معنای «عمیقاً تأسف برانگیز» می دهد. عبارت «the deeply lamented death of…» به معنای «مرگ عمیقاً تأسف بارِ …» عبارتی بسیار پركاربرد در انگلیسی است. جویس با عبارتِ «deeply lamented» خبر مرگ و تشییع آن «مرحوم» را به یاد می آورد. به گمانم اگر جیمز جویس، متوفی به تاریخ ژانویه ی ۱۹۴۱، می توانست چنین ترجمه ای را بخواند به راستی كه در ژانویه ی ۲۰۲۰ دیگر «عمیقاً متوفی» می شد!
ترجمه «اولیس» اتفاقاً فرصتی یگانه برای نمایشِ شگفتی ها و قدرت زبان فارسی است. مترجمی كه پیچیدگی ها و ظرافت های فارسی را بشناسد در ترجمه «اولیس» به بن بستی نخواهد خورد اما ترجمه درست این جمله هم به هیچ وجه مسأله پیچیده ای نیست و به همین سادگی و روانی است: «خانوم فلورانس مك كیب، بیوه ی پتك مك كیب مرحوم، با كمال تأسف، از براید استریت.»
واضح است كه از مترجمی با تسلطی چنین شگفت (!) به زبان های فارسی و انگلیسی انتظار نمی رود تا ظرایف رمان «اولیس» را دریابد و پرداختن به این ظرایف در ترجمه ی او شاید كاری عبث باشد! اما بیایید زود قضاوت نكنیم و چند نمونه را با هم مرور كنیم:
در اوایل اپیزود سوم رمان «اولیس» این جمله را می خوانیم:
Spouse and helpmate of Adam Kadmon: Heva، naked Eve.
جویس برای اشاره به همسر آدم از دو كلمه استفاده می كند: Heva و Eve. در زبان انگلیسی حوا همسر آدم Eve خوانده می شود، اما جویس در ابتدای جمله از واژه ی عبری Heva هم استفاده می نماید. از آن جا كه نام حوا از ریشه ی عبری chawah به معنای «نفس كشیدن» مشتق شده، من در مقابل شكل انگلیسی عبریِ جویس و برای حفظ ظرافتی كه او با این تمایزگذاری به كار برده، «هوا» را پیشنهاد داده ام كه همچون واژه عبری به «نفس كشیدن» هم ارتباط دارد. در ترجمه اكرم پدرام نیا اما اثری از این تمایز نمی بینیم: «همسر و همدم آدم كادمون: حوا، حوای برهنه.» (یولسیز، ترجمه اكرم پدرام نیا، صفحه ۱۸۸)
در حالی كه به راحتی می توان چنین تمایزی را در فارسی هم نگاشت: «همسر و یاور آدم كدمون: هوا، حوای برهنه.»
در بخشی از دیگر از اپیزود سوم رمان، جویس ترانه ای را به زبان كولیان می آورد كه می توان گفت مخاطب معمول انگلیسی، بدون دانستن این زبان رمزی، نمی تواند چندان از آن سردربیاورد، باآنكه این زبان سری بر پایه زبان انگلیسی ساخته شده است: چیزی شبیه زبان زرگری یا زبان مطربی در فارسی.
در متن رمان جویس می خوانیم:
White thy fambles، red thy gan
And thy quarrons dainty is.
Couch a hogshead with me then.
In the darkmans clip and kiss.
این سطرها همه به زبان انگلیسی رمزیِ كولیان آمده است، كه انگلیسی سرراست آن بدین قرار است:
White thy hands، red thy mouth،
And thy body dainty is،
Lie down with me then،
In the night embrace and kiss.
در ترجمه اكرم پدرام نیا به هیچ وجه به این تمایز اهمیتی داده نشده، گویا جویس نمی توانسته خودش به زبان انگلیسی سرراست این سطرها را بنویسد! اهمیت رمان «اولیس» همچون به همین چندصدایی اش است، به این اركستر عظیمی كه جویس با زبان ها و گفتارها به راه انداخته است. نمی توان تنها با ترجمه عنوان رمان به «یولسیز» گمان كرد كه ترجمه ای وفادار از اثر جویس در فارسی پدید آمده!
در ترجمه پدرام نیا چنین می خوانیم:
«دستانت سفید، دهانت سرخ
و بدنت دلرباست
پس پیش من دراز بكش و بخواب
در آغوش و بوسه ی دیجور (یولسیز، ترجمه اكرم پدرام نیا، صفحه ۱۹۶)
ترجمه «اولیس» اتفاقاً فرصتی یگانه برای نمایشِ شگفتی ها و قدرت زبان فارسی است. مترجمی كه پیچیدگی ها و ظرافت های فارسی را بشناسد در ترجمه «اولیس» به بن بستی نخواهد خورد. در این جا نیز، همان گونه كه جویس زبان رمزی كولیان را آورده، مترجم فارسی هم می تواند از زبان رمزی مطربان استفاده نماید، كه درست همان نسبتی را با زبان فارسی دارد كه زبان رمزی كولیان با انگلیسی.
من در ترجمه ای كه نُه ماه قبل از جلد نخست رمان «اولیس» در تهران منتشر نموده ام، ترجمه ی این بخش را با استفاده از زبان فارسی مطربی این گونه آورده ام و ترجمه سرراست فارسی اش را هم در پانوشت ها عرضه كرده ام:
«استانتدا افیدسا، اهانتدا ارمزقا،
اوا ادنتبا اریفظا.
ابا انما امانبا شنجالی،
اردا شغوشلی ابشا و اوسهبا.»
البته شگفتی های ترجمه پدرام نیا از «اولیس» را پایانی نیست و نوشتن از تمام آنها بیشتر از ترجمه رمان وقت خواهد برد، اما بگذارید خواننده را به میل خویش بگذاریم كه این شگفتی ها را پی بگیرد و از لذت شان مشعوف شود: چون كه او هم مانند من شگفت زده خواهد شد كه دریابد جیمز جویس از «عباس» هم در اولیس نوشته است؛ یا این كه بفهمد درِ خانه ها در ایرلند شبیهِ اتومبیل است و «گلگیر» دارد و یا جویس نوعی گونه ی جانوری جدید را كشف كرده با نام «خاویار ماهی كاد»! مثلاً در صفحه ۱۹۰ این ترجمه می خوانیم: «صورت های بیضی شكل اسبی، تمپل، باك مالگن، فاكسی كمبل، چانه دراز. پدر عباس»؛ كه البته جویس بیچاره اشاره اش به یوآخیم فیور است، كه لقب «آباس» (به معنای «پدر») را به او داده اند، كه این واژه «آباس» در فارسی و عبری و عربی از قضا هم ریشه است: همان گونه كه در فارسی و عربی از «آبا و اجداد» (به معنای پدران و پیشینیان) می گوییم؛ برخلاف «عباس» كه نامی عربی است و هم ریشه با «عبوس»! یا در صفحه ۳۰۵ این ترجمه می خوانیم: «خاویار سرخ شده ی ماهی كاد را دوست داشت.» مثل این است كه بگوییم كسی «قزل آلای ماهی سفید» را دوست دارد! حتا در ویكی پدیای فارسی هم می توان خواند كه: «ماهی خاویار یا تاس ماهی نامی است كه به برخی از ماهیان خانواده ی تاس ماهیان (Acipenseridae) داده می شود كه در مجموع حدود ۲۸ گونه دارد. فیل ماهی، اوزون برون، تاس ماهی ایرانی، تاس ماهی روسی و ماهی شیب از مهم ترین انواع ماهیان خاویاری اند.» و ماهی كاد هم گونه ای دیگر از ماهی است و فامیل دورِ ماهی خاویار هم به شمار نمی آید! اما جویس در اینجا از «اشپل ماهی كاد» نوشته است و بیچاره هیچگاه نمی خواسته گونه ی جانوری جدیدی را كشف كند. البته در صفحه ۳۰۷ هم مثلاً می توانید با كشف تاریخی «گلگیر در» آشنا شوید كه گویا این هم از جاذبه های توریستی دابلین به حساب می آید!
۴. لعنت به شكسپیر و هر چه صخره پایه دار!
«اولیس» پُر است از ارجاعات ادبی آشكار و پنهان، همچون به آثار ویلیام شكسپیر. فهم این ارجاعات هم آشكارا مستلزم دانش كافی مترجم از ادبیات، بخصوص ادبیات انگلیسی، است. برای مثال، در بخشی از اپیزود سوم رمان «اولیس» می خوانیم:
You were a student، weren't you? Of what in the other devil's name?
كه اكرم پدرام نیای عزیز آنرا این گونه ترجمه كرده است:
«دانشجو بودی. نبودی؟ دانشجوی كدام رشته ی لعنتی بودی؟» (یولسیز، ترجمه اكرم پدرام نیا، صفحه ۱۹۱) لعنتی؟ كجا حرفی از «لعنتی» آمده؟ جویس بینوا در این جا اشاره ای به «مكبث» شكسپیر دارد: در صحنه سوم از پرده دوم «مكبث»، دربان می پرسد: «كی آن جاست؟ به نام دیگر شیطان.» (Who’s there، in th' other devil’s name) دربان كه نام «بعلزبوب» (Beelzebub) را یادش نمی آید، به جایش می گوید: «نام دیگر شیطان.» دریافت و فهم چنین ظرافت هایی در متن «اولیس» مستلزم دانشی است كه متأسفانه پدرام نیا از آن بی بهره بوده است، اما ای كاش او به جای سال ها هیاهوی بیهوده بر سر «انتشار بدون سانسور» رمان «اولیس» كمی هم به انتشار «كم اشتباه» (و نه البته بدون اشتباه) ترجمه اش می اندیشید! البته عجیب نیست كه وقتی مترجمی تازه كار، كه تنها یكی دو ترجمه را در كارنامه اش دارد، به سراغ یكی از دشوارترین متون انگلیسی برای ترجمه برود، چنین حاصلی هم پدید آید.
پی نوشت های بسیار اكرم پدرام نیا بر ترجمه اش از «اولیس»، باآنكه در نگاه نخست حكایت از تلاش بسیار وی در فهم اثر و عرضه ترجمه ای دقیق دارد، اما این سؤال را برای هر مخاطبی ایجاد م ی كند كه چنین حجمی از پی نوشت ها اگر نتوانسته مترجم اثر را در فهم رمان یاری كند، حال چگونه می تواند به یاری خواننده ی رمان بیاید؟ در بخش دیگری از ترجمه اكرم پدرام نیا به عبارت غریبِ «صخره ای كه از پایه اش بیرون زده» برمی خوریم: «چشم هایت را باز كن. نه. یا عیسی مسیح! اگر از صخره ای كه از پایه اش بیرون زده بیفتم، به طرز گریزناپذیری از راه نیبِناینَندر بیفتم!» (یولسیز، ترجمه اكرم پدرام نیا، صفحه ۱۹۱) خواننده فارسی با خودش فكر می كند كه لابد «صخره های پایه دار» هم از جاذبه های توریستیِ خاص دابلین است! اما نه، متأسفانه این طور نیست.
در پاراگراف دوم اپیزود سوم از رمان «اولیس» این گونه می خوانیم:
Open your eyes. No. Jesus! If I fell over a cliff that beetles o'er his base، fell through the nebeneinander ineluctably!
فارغ از ترجمه اشتباه این سطر، مترجمِ سانسورستیزِ «اولیس» متوجه این هم نشده است كه این سطرها به نمایشنامه «هملت» شكسپیر اشاره دارند. در صحنه چهارم از پرده نخست «هملت»، بعد از ظاهرشدنِ شبح پدر هملت، هوراشیو هملت را از دنبال كردن او زنهار می دهد و می گوید: «اما اگر، خداوندگار من، شما را به سمت دریا و یا هم بر قله ی سهمناك صخره ای كه در دریا پیش رفته بكشد و آن جا هیأت وحشت زای دیگری بگیرد كه عقل را در شما زایل كرده شما را به دیوانگی دراندازد؟ بدین بیندیشید.» (ویلیام شكسپیر، هملت، ترجمه: م. ا. به آذین)
ترجمهدرست این سطرها هم بدین گونه خواهد بود: «چشم هایت را باز كن. نه. یا مسیح! اگر از صخره ای كه در دریا پیش رفته می افتادم چه، از دل اجتناب ناپذیریِ پهلوبه پهلو.»
۵. «پی» افكندن «پی» نوشت ها
پی نوشت های بسیار اكرم پدرام نیا بر ترجمه اش از «اولیس»، باآنكه در نگاه نخست حكایت از تلاش بسیار وی در فهم اثر و عرضه ترجمه ای دقیق دارد، اما این سؤال را برای هر مخاطبی ایجاد م ی كند كه چنین حجمی از پی نوشت ها اگر نتوانسته مترجم اثر را در فهم رمان یاری كند، حال چگونه می تواند به یاری خواننده ی رمان بیاید؟ البته با خواندن این «پی» نوشت ها مخاطب «پی» خواهد برد كه خیلی از آنها هم از «پیِ» فهم اشتباه مترجم از متن آمده اند و بسیاری شان هم یا به توضیح واضحات پرداخته اند یا اطلاعاتی بی فایده را عرضه كرده اند كه گویا مترجم عزیز به واسطه آنها تنها به دنبال نمایش تحقیقات اش (!) به مخاطب بوده است، نه فهمِ «اولیس».
۶. سان دیدن از سانسور
در صفحات پایانی اپیزود نخست «اولیس» چنین می خوانیم:
— … You know that red Carlisle girl، Lily?
— Yes.
— Spooning with him last night on the pier. The father is rotto with money.
— Is she up the pole?
— Better ask Seymour that.
كه اكرم پدرام نیای عزیز آنرا این گونه ترجمه كرده است:
«– تو لی لی، آن دختر سرخ كارلایلی، را می شناسی؟
– آره.
– دیشب روی اسكله با او هم كاسه شده. پدرش از پول زیادی فاسد شده.
– لیلی شكم دار شده؟
– بهتر است این یكی را از سیمور بپرسی.» (یولسیز، ترجمه اكرم پدرام نیا، صفحه ۵۵)
در فرهنگ دهخدا در معنای «هم كاسه» آمده است: «كسی كه با آدمی در یك كاسه غذا خورد.» نظامی هم می نویسد: «چو هم كاسه ی شاه خواهی نشست / بپیرای ناخن، فروشوی دست.» در فرهنگ دهخدا در تعریف «شكم دار» هم چنین آمده است: «كلان شكم. كسی كه شكم كلان داشته باشد.»
آیا بلایی را كه شتاب زدگی، بی دقتی و عدم آشنایی پدرام نیا با ادبیات، فلسفه، الهیات و همینطور زبان های فارسی و انگلیسی بر سر ترجمه فارسی رمان «اولیس» (نه، همان «یولسیز») آورده وحشتناك ترین شكل سانسور می توانست بیاورد؟ از متن ترجمه پدرام نیا چنین برمی آید كه دو نفر دیشب در اسكله هم كاسه شده اند و بیم آن می رود كه یكی شان كه احتمالاً زیادی خورده شكمش باد كرده باشد! احتمالاً مترجم عزیز كمی هم گشنه اش بوده و به محض این كه واژه ی spoon را دیده ذهنش رفته سمت قاشق و غذا و شكم؛ اما اگر خیلی گشنه اش نبود و سری به دیكشنری های موجود هم می زد، متوجه معانی مختلف فعل spoon می شد، همچون معانی ای كه می تواند به رابطه عشاق هم مربوط باشد! اگر كمی بیشتر هم دقت می كرد متوجه می شد كه حالا كه صحبت از غذا و قاشق نیست، پس سخن از باد كردن شكم هم نیست: چونكه up the pole در انگلیسی ایرلندی به معنای «بارداری ناخواسته» است: درست شبیه همان اصطلاحی كه در فارسی مصطلح است: «بالا آمدن شكم.» این را هم با جست وجویی ساده در گوگل هم می توان دریافت!
این جا و آن جا بسیار خوانده ام كه انتشار ترجمه «اكرم پدرام نیا» از رمان «اولیس» در خارج از ایران گامی مهم در جهت «مبارزه با سانسور» است! خود مترجم هم چندین بار به كرات تاكید كرده اند كه حتا اگر «یك كلمه» از این رمان سانسور شود هم این رمان غیرقابل خواندن و بی معنا خواهد شد! (البته من همواره تاكید كرده ام كه چنین حرف هایی واقعاً مضحك است و چنین اظهار نظرهایی «اولیس» را از رمانی درخشان به «پازلی» برای كودكان تقلیل می دهد.) حال سؤال این است كه ترجمه ایشان از این رمان، كه در همین جلد اول از شش جلد ترجمه شان بیشتر از سیصد اشتباه فاحش ترجمه دارد كه دربرگیرنده دست كم سه هزار كلمه است، تكلیف اش چیست؟ آیا بلایی را كه شتاب زدگی، بی دقتی و عدم آشنایی ایشان با ادبیات، فلسفه، الهیات و همینطور زبان های فارسی و انگلیسی بر سر ترجمه فارسی رمان «اولیس» (نه، همان «یولسیز») آورده وحشتناك ترین شكل سانسور می توانست بیاورد؟ مهیب ترین شكل سانسور چه می توانست با ترجمه رمان «اولیس» بكند كه اكرم پدرام نیا با آن نكرده است؟

1398/11/05
22:40:35
5.0 / 5
4357
تگهای خبر: فرهنگ , فروش , قدیمی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۷ بعلاوه ۴
جاویدانی