مرور و معرفی كتاب؛

چرا سیدحسن الهی کتابش را در رابطه با موسیقی آتش زد؟

چرا سیدحسن الهی کتابش را در رابطه با موسیقی آتش زد؟

به گزارش جاویدانی، محمدحسن الهی در رابطه با موسیقی کتابی نوشت که در آن به این نکته اشاره کرده بود که موسیقی چگونه می تواند بر معنویت انسان بیافزاید. همینطور یک لحن خوش چگونه از اصوات اهالی بهشت به گوش می رسد.



خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: کتاب «آسید علی آقا» نوشته سید هادی طباطبایی اردیبهشت سال جاری توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شد. این کتاب در رابطه با سرسلسله گروهی از عارفان بزرگ شیعه است که یکی از شاگردانش آیت الله محمدتقی بهجت بود. آیت الله سید علی قاضی طباطبایی که با نوشتن کتاب دیگری با عنوان «کهکشان نیستی» در رابطه با او، ظاهراً اقبالی در رابطه با شخصیتش در بازار کتاب دیده شده، از علما و عرفانی صاحب کرامت و بزرگی است که خیلی از عارفان و سالکان عرفان شیعه را تربیت کرده است.
آیت الله قاضی طباطبایی از مقطعی از زندگی خود به واسطه قول و قراری که با امیرالمومنین علی (ع) بست، مقیم نجف شد و عنایات و الهامات وارده قلبی خویش را مدیون ایشان است. اما جالب است که با وجود جایگاه والای عرفانی، این عالم شیعه هم از گزند تهمت و سم پراکنی ها در امان نبوده است.
به هرحال سیدعلی قاضی طباطبایی یکی از سرسلسله های عرفای نجف که به قول استاد زنده یاد آیت الله سیدعبدالله فاطمی نیا، نسبت به حوزه قم آزادی عمل بیشتری در عرفان و سلوک داشتند. یکی از مهم ترین مسائل در ارتباط با آیت الله قاضی طباطبایی، تلاش و تلاش ۴۰ ساله وی در عرفان است که به تعبیر خودش ۴۰ سال در زد تا در نهایت این در برایش گشوده و به واسطه عنایتی که در حرم حضرت ابوالفضل عباس (ع) به او شد، نتیجه ۴۰ سال پشت کار و جدیت خویش را در سلوک مشاهده کرد.
کتاب «آسید علی آقا» در رابطه با این شخصیت است و به زبان نسبتاً ساده برای مخاطب عموم نوشته شده است. بدین سان این اثر، کتابی مقدماتی برای آشنایی با سیدعلی قاضی طباطبایی است که از زبان اول شخص که همان شخصیت محوری باشد، روایت می شود و به صورت مکرر هم در بخش های مختلف آن به مبحث در زدن چهل ساله او اشاره شده است.
* معرفی اجمالی اساتید سیدعلی قاضی
میرزا محمدعلی قراچه داغی یکی از نخستین استادان سیدعلی قاضی است که این درس مهم را به او داد که قدم بیرون گذاشتن از دایره فقه، کار را بر دین داران سخت می کند و پریشانی می آورد و در واقع، هر حقیقت و کشفی که خویش را به سالک نشان می دهد، از تقید بر فرامین شرع سر بر خواهد آورد. بدین سان سیدعلی قاضی در ابتدای راه به این نتیجه می رسد که اگر اصول شریعت را پاسداری کند، خدا دستش را می گیرد. نویسنده هم از قول او این عبارت را آورده است: «دل به شرع مصطفوی، عرفان علوی و فقه جعفری سپردیم.»
می دانستیم در این نشئه، غریب تر از عارف نیست. کسی که خدا را شناخت، تنها است. آن چه او می فهمد، دیگران نمی دانند. آنچه دیگران می دانند و بدان غره می شوند، بازیچه است و بس. عارف می بیند و درک می کند سیدعلی قاضی طباطبایی، با شاگردی میرزا فتح الله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعه)، درس های زیادی اندوخت. شیخ الشریعه به روایت شاگردش، با علوم جدید موافقت داشت اما به صورت مکرر می گفت دانش غربی ها نباید بر فرهنگ خودی اثر بگذارد.
محفل درس سید محمدکاظم یزدی، کلاس دیگری بود که سیدعلی قاضی طباطبایی تجربه نمود. حضور در کلاس این استاد همزمان با اتفاقات مشروطه شد که سید محمدکاظم یزدی با آن اعلام مخالفت کرد. فاضل شربیانی هم دیگر استاد سیدعلی قاضی طباطبایی است که به خاطر ارتباط با این شاگرد به صوفی گری متهم شد. «او هم گفته بود اگر صوفی گری چیزی است که مثل سیدعلی باشد، ای کاش من هم صوفی باشم.»
راوی کتاب «آسیدعلی آقا» از سید احمد کربلایی بعنوان استادی نام می برد که بیشتری بهره را از او برده است. یکی از اشاراتی که نویسنده کتاب در رابطه با زمان حضور در کلاس این استاد آورده، در ارتباط با امر سکوت است؛ نکته ای که در سلوک دو شاگرد سیدعلی قاضی یعنی برادران طباطبایی، نقش پررنگی دارد. «پدر ما را گفته بود در محضر استاد اگر سخنی به میان نیامد به صورت و هیئت استاد نظاره نماییم و این خود اثر می کند و جان را جلا می دهد. و ما چنین کردیم.»
خلاصه آن که سیدعلی قاضی طباطبایی مصداق بارز رسیدن به طریقت از طریق شریعت است و بعد از سال ها تقید همیشگی به شریعت و احکام دین، با بازشدن در روبرو شد و به تعبیر نویسنده کتاب پیش رو، به چنین نتیجه ای رسید که چه گوهری مبارک تر از عرفان؟ و «می دانستیم در این نشئه، غریب تر از عارف نیست. کسی که خدا را شناخت، تنها است. آن چه او می فهمد، دیگران نمی دانند. آنچه دیگران می دانند و بدان غره می شوند، بازیچه است و بس. عارف می بیند و درک می کند.»
تقید بی کم وکاست به شریعت سبب شد دیده معنابین سیدعلی قاضی باز شود و قبرستان وادی الاسلام را مامنی امن برای خود ببیند؛ بگونه ای که انس او با ارواح مؤمنین این قبرستان خیلی بیشتر از مردم شد.
* فقه و عرفان به هم آمیخته اند
اما همان گونه که اشاره شد، یکی از اتهاماتی که به سیدعلی قاضی طباطبایی می زدند، صوفی گری بود. همینطور گفته می شد سیدعلی قاضی، از مولوی و ابن عربی سخن می گوید و از فقه شیعی دور افتاده است. سید هادی طباطبایی هم در مقام نویسنده کتاب در روایت اول شخص خود از سیدعلی قاضی می نویسد: «برخی راه عرفان را وا نهاده و به فقه بسنده نمودند. از جبین شان می خواندیم که کدام اهل راه اند و کدام این راه را طاقت ندارند.»
در جای دیگری که از کتاب هم که در ارتباط با تربیت شاگردانی بزرگی چون آیت الله بهجت است، راوی کتاب می گوید «فقه و عرفان به هم آمیخته اند. فقه را به صرف الفاظ و قواعد نمی خواهیم. آنرا مقدمه ای در معرفت و عرفان می دانیم.»
سیدعلی قاضی طباطبایی در وصیت نامه خود بر حفظ شریعت تاکید کرده و می گوید بسیاری به بهانه طریقت، به شریعت بی مهری می کنند.

آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی
* شیوه صحیح امر به معروف و نهی از منکر
در ابتدای کتاب «آسیدعلی آقا»، صحبت از سیدحسین، پدر سیدعلی قاضی طباطبایی می شود که یکی از آموزه های تربیتی اش از این قرار است: «می دانست اگر خویش را تعالی دهد، گویی بر دیگران هم نعمتی افزوده است. نیازی به ارشادهای مکرر نیست. نیازی به امر و نهی مداوم نیست. اگر در درون انسان قیامتی به پا گردد. همسایگان را هم بیدار می کند.» نویسنده در صفحات بعدی از زبان خود سیدعلی هم این آموزه را شیوه صحیح در رابطه با امربه معروف و نهی از منکر بیان می کند: «چونان پدر بر این باوریم که چون خویش را پاکیزه داری، دگران را هم می توانی که رحمت افزایی. نیازی به امر و نهی دیگران نیست. اگر پاکی در تو رسوخ کند، اگر سپیدی بر تو غالب آید، دگران را هم می توانی مدد رسانی و دست گیری.»
* دو اشاره معنادار
یکی از اشارات معنادار کتاب «آسیدعلی آقا» در رابطه با دو عید قربان و غدیر است که به ترتیب با عنوان عید مسلمین و عید مؤمنین از آنها یاد شده و مخاطب را به یاد آیه ای از قرآن می اندازد که در ارتباط با تفاوت مسلمان بودن و مومن بودن است. (آیه ۱۴ سوره حجرات)
اشاره معنادار دیگر که البته صراحت بیشتری دارد، در ارتباط با اولین باری است که سیدعلی قاضی به حرم امام علی (ع) می رود و اذن دخول می خواند: «اللهم لبابک وقفت: خداوندا به درب خانه تو ایستاده ام.» و می گوید «و چه شگفت است این تعبیر! همان تعبیری است که در ادعیه مسجدالحرام خوانده می شود. اذن دخول بارگاه علوی هم با همان تعابیر همراه می باشد و این تمایز ورود به بارگاه علوی و بارگاه سایر ائمه است.»
* سلوک سیدعلی قاضی؛ در حق بدن ات ظلم نکن!
مسیر سلوک و عرفان، به تعبیر شخصیت اصلی کتاب «آسیدعلی آقا»، راه پرخطری است و راهزنان بسیاری دارد. در نتیجه باید از طریقت حقه پیروی کرد؛ همان گونه که در فرازهای در ارتباط با آموزش سید هاشم حداد، می گوید: اگر با عقیده ای سست قدم در راه طریقت نهی، بیم گمراهی می رود. باید که به اصلاح اعتقاد همت گمارد.
پس از شروع حرکت در وادی عرفان، سیدعلی قاضی هرشب، اعمال روزانه خویش را مرور می کرد و سال ها یک ریگ یا سنگ را در دهان گذاشته بود تا قبل از شروع سخن، تأمل کند. همان تاملی که برای بیرون آوردن ریگ از دهان رخ می داد، به تعبیر نویسنده کتاب کافی بود.
«نمی توان دلی سپید داشت و با همنوعان به ترش رویی و تلخی رفتار کرد.» یکی از موارد جالب در اینباره، در ارتباط با خاطره ای است که در آن، سیدهاشم حداد استاد خود سیدعلی قاضی را در یک سحرگاه زود در یک قهوه خانه که محل رفت و آمد مردم کوچه وبازار بود مشاهده کرد و سیدعلی قاضی به او اظهار داشت: «مردمان عیال خداوند هستند روا نیست آنها را مادون بیانگاریم.» در سلوک سیدعلی قاضی طباطبایی، عرفان، به معنای رهبانیت و ریاضیت شدید جسمانی نیست. او ازدواج کرد و یک زندگی معمولی با زن و فرزند داشت. سیدهادی طباطبایی هم در کتاب «آسیدعلی آقا» از قول این عارف شیعه نوشته است: «شگفتا که بسیاری به بهانه زهد، جفاها در حق این بدن کنند! زهد هم اگر غایت است، سلامت بدن را فراهم می آورد، نه این که آنرا مورد بی مهری قرار دهد. مهم آن است که دل به دنیا نبندی و خویش را بدان اسیر ننمایی.»
در زمینه جسم و بدن، سیدعلی قاضی باور داشت در راه سلوک آن چه مهم نیست، سن و سال جسم است. بلکه پرورش روحی ملاک و معیار است و سن جسمانی در این راه هیچ معیار و ملاکی محسوب نمی گردد. در رابطه با شادابی جسم، سیدعلی قاضی به سالک سفارش می کند وقتی نیمه شب برای نمازِ شب از خواب بیدار می شود، غذا و خوردنی مختصری مانند چای، دوغ یا خوشه ای انگور بخورد تا بدنش از کسالت در بیاید و برای عبادت نشاط داشته باشد. «بدن باید حالی برای عبادت داشته باشد.» اما سفارش مهم دیگر سیدعلی قاضی، اینست که غذا را نباید برای خوشگذرانی خورد. بلکه باید آنرا برای خاصیت و قوت گرفتن جسم خورد.
رفتن به طبیعت با هر بهانه و هر دلیلی، یکی از سفارش های سیدعلی قاضی طباطبایی است که می گوید اثرات مبارکی بر روح و جان می گذارد.
سیدعلی قاضی به شاگردانش می گفت باید مهر و محبت به خلق خدا را افزایش داد و بارها این نکته را بعنوان تذکر بیان کرد که شفقت بر مردم، عامل بسیار پیش برنده ای در مرام دین داری و سلوک است. «نمی توان دلی سپید داشت و با همنوعان به ترش رویی و تلخی رفتار کرد.» یکی از موارد جالب در اینباره، در ارتباط با خاطره ای است که در آن، سیدهاشم حداد استاد خود سیدعلی قاضی را در یک سحرگاه زود در یک قهوه خانه که محل رفت و آمد مردم کوچه وبازار بود مشاهده کرد و سیدعلی قاضی به او اظهار داشت: «مردمان عیال خداوند هستند روا نیست آنها را مادون بیانگاریم.»
یکی از تأکیدات اخلاقی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی، مسئله دل نشکستن است که در وصیت نامه اش هم به آن سفارش شدید شده است. او اعتقاد دارد کسی که دل دیگران را بشکند، با خدا پیمان شکنی کرده و نمی تواند در راه طریقت و تزکیه نفس قدم بگذارد.
برخی از دوستان و بزرگان از سیدعلی قاضی طباطبایی می خواستند کتاب بنویسد و علوم خویش را در آثار مکتوب، منتقل و محفوظ کند. اما او بر این باور بود که اساتید پیشین و درگذشتگان نکته ذکرنشده ای باقی نگذاشته اند.
همان طور که اشاره شد، با این استاد واقعی عرفان، مخالفت های مختلف و اتهامات مختلف به شخصیتش وارد می شد. اما مزاحمت ها و افترا ها فقط در ارتباط با شخصیت سیدعلی قاضی نبود و با خیلی از افرادی که در محافل و کلاس های وی حاضر می شدند، تندی و اصطلاحاً ترش رویی می شد. رویکرد سیدعلی قاضی در رویارویی با این اتفاقات، به روایت اول شخص کتاب «آسیدعلی آقا» این گونه بود: «با مخالفان در نمی پیچیدیم. روا نبود که ما را بعنوان مخالف شریعت بشناسند، اما شایسته هم نبود که از طریقت پای پس کشیم و آنرا فرو نهیم.»
یکی از مطالب مهم و تاریخی که در کتاب «آسیدعلی آقا» به آن اشاره شده در ارتباط با زمانی است که آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی در سالهای جوانی خود از سیدعلی قاضی خواست دستورالعملی برای قدم گذاشتن در طریق عرفان به او بدهد و سیدعلی قاضی، کتاب «مفتاح الفلاح» شیخ بهایی را برای مطالعه به او معرفی نمود. سیدعلی قاضی در وصیت نامه خود مطالعه روایت «عنوان بصری» را هم سفارش کرده است.
* کشف و کرامات چه جایگاهی در عرفان دارند؟
سیدعلی قاضی طباطبایی اعتقاد دارد کشف و کرامت، تنها یک نشانه است و فی نفسه هیچ ارزشی ندارد. مکاشفه از شرایط سلوک نیست. یعنی امکان دارد سالک سال ها در این وادی قدم بگذارد و هیچ کرامتی برایش حاصل نشود. اما همان گونه که او طی ۴۰ سال دلسرد نشد، سالک هم نباید دلسرد شود. به تعبیر او نباید که پا پس کشید و از دایره طریقت بیرون آمد. خلاصه کلام آیت الله قاضی طباطبایی اینست که کرامت، خود بندگی است: «همین که در راه بمانی، خود برترین کرامت انسانی است.»
در جای دیگری از کتاب «آسیدعلی آقا» گفته می شود کرامات، هدیه های راه اند. اما راه بسیار بلند و صعب است. و همینطور گفته می شود که مبادا به بهانه بهشت از بهشت آفرین غافل شوی!
خلاصه اینکه از نظر سیدعلی قاضی، آن مکاشفه حقیقی که اهمیت دارد، اینست که شخصی بتواند اضافات را عقب براند و با فهم و شعور این کار را بکند، یعنی عقلش را به خدا بسپارد و از آن ربطی که موجودات به خدا دارند، آگاه شود. «باید که رند این میدان شد.»
این استاد عرفان سفارش می کند به کسانی که به سرعت و به طرفه العینی از احوال و کراماتشان می گویند، با دیده تردید نگاه شود.

برادران طباطبایی؛ سیدحسن الهی و سیدمحمدحسین طباطبایی از شاگردان سیدعلی قاضی
* برادران طباطبایی و سلوک شان
سیدمحمدحسن الهی و سیدمحمدحسین طباطبایی، برادران طباطبایی از شاگردان سیدعلی قاضی بوده اند که سیدمحمدحسن به خاطر سلوک اش کمتر شناخته شده و سیدمحمدحسین به واسطه نوشتن تفسیر المیزان و دیگر مکتوبات، بیشتر شناخته شده است.
سید محمدحسن الهی کمتر سخن می گفت و به تعبیری، سکوت محض بود. هرچند که سکوت هم جزئی از سلوک علامه محمدحسین طباطبایی بود اما الهی بیشتر به این دستور خو داشت و سیدمحمدحسین ناچار بود گاهی سکوت را بشکند. محمدحسن الهی در رابطه با موسیقی کتابی نوشت که در آن به این نکته اشاره کرده بود که موسیقی چگونه می تواند بر معنویت انسان بیافزاید. همینطور یک لحن خوش چگونه از اصوات اهالی بهشت به گوش می رسد. اما بیم و هراس از اینکه کتابش به دست نامحرم بیافتد و به خاطر آن محکوم شود، سبب شد آنرا بسوزاند و نگذارد مطالبش به دست دیگران بیافتد. سیدمحمدحسن به تعبیر نویسنده کتاب «آسیدعلی آقا» نگران بود «بدفهمی حاصل شود و خرفه و سجاده را با هم بسوزانند. امان از فهم های ناقص! امان از درک های متوهم! سیدمحمدحسن کتابش را سوزاند. نگذاشت تا دست نامحرمی به آن برسد.»
محمدحسن الهی در رابطه با موسیقی کتابی نوشت که در آن به این نکته اشاره کرده بود که موسیقی چگونه می تواند بر معنویت انسان بیافزاید. همینطور یک لحن خوش چگونه از اصوات اهالی بهشت به گوش می رسد. اما بیم و هراس از اینکه کتابش به دست نامحرم بیافتد و به خاطر آن محکوم شود، سبب شد آنرا بسوزاند و نگذارد مطالبش به دست دیگران بیافتد برادر دیگر، سیدمحمدحسین در سلوک خود تقید داشت هرسال در روزهای فاطمیه ده روز در خانه اش اقامه عزا کند. یکی از جملات معروف علامه طباطبایی هم در رابطه با تالیفات و نوشته هایش که در کتاب «آسیدعلی آقا» به آن اشاره شده، از این قرار است: «این ها خوب است اما من به حضرت اباالفضل بسیار امیدوارم و به آن افتخار می کنم، اما نه به عقیده یک عارف، یک فیلسوف و یک فقیه، بلکه به عقیده ای از جنس عقیده و علاقه ای که آذری های بی سواد پشت کوهی به حضرت عباس (ع) دارند.» (صفحه ۷۴ به ۷۵)
* آموزش طریقه صحیح قرائت قرآن به محمدتقی آملی
محمدتقی آملی یکی از شاگردان سیدعلی قاضی است که در کتاب «آسیدعلی آقا» به بخش کوچکی از آموزش های سیدعلی قاضی به او اشاره شده است. این استاد عرفان به محمدتقی آملی آموخت قرآن را برای امور عالی و مسائلی که دستیابی به آنها دشوار و غیر ممکن است، بخواند؛ آن هم در شرایط و احوالات خاص. «او را گفتیم آنها که قرآن را تلاوت می کنند با شرایط ویژه، رو به قبله، در نهایت ادب و احترام و با تمام وجود به آن چه تلاوت می کنند توجه دارند.»
* درس دیگر؛ تدبیر در ترک تدبیر است / سفارش به مطالعه مثنوی معنوی
سیدعلی قاضی درس مهم دیگری به محمدتقی آملی دارد که یادآور شعر مهم مولانا در رابطه با تدبیر بنده و تقدیرات الهی است:
«هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر / آرام تر از آهو بی پروا تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کارکنم تدبیر / رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر»
در این درس، استاد به شاگردش می آموزد تدبیر در ترک تدبیر است و آن که همچنان به تدبیر خود امید دارد، هنوز قدم در وادی سلوک نگذاشته است.
در همین باره بد نیست سفارش مرتبط دیگر سیدعلی قاضی به شاگرد دیگرش شیخ عباس قوچانی را یادآور شویم که به او سفارش و تصریح کرد مثنوی معنوی مولوی را مطالعه کرده و از آن غافل نشود. چون یاقوت ها و جواهرهای باارزشی در مثنوی پنهان اند که می توانند به تنهایی بر سلوک یک سالک تأثیرگذار باشند.
* خدمت به امام حسین (ع) نردبان صعود است
حسن علی نجابت شیرازی یکی دیگر از شاگردان سیدعلی قاضی است که استاد به او آموخت، به حقیقت نمی رسد مگر آن که کمر به خدمت امام حسین (ع) ببندد.
سیدعلی قاضی می گوید نردبان صعود در سلوک و عبادت، حضرت سیدالشهداست و «بحر عظیمی است این دریای حسین (ع).» او می گوید اگر در عرفان به رتبه و جایگاهی رسیده، جز به خاطر دو دلیل بیشتر نبوده است: قرآن و زیارت امام حسین (ع).
همان طور که اشاره شد بعد از ۴۰ سال تلاش و مجاهدت، فتح باب عرفانی و مکاشفه مهم برای سیدعلی قاضی در کربلا و بین الحرمین رخ داد که او را به حرم حضرت عباس (ع) راهنمایی کردند و در حرم حضرت ابوالفضل (ع) بود که کشف و شهود عظیمی برایش رخ داد. آموزه های همین استاد عرفان است که برپایه مکاشفات و دیده های خود گفت در این عالم، همه کاره امام حسین (ع) و پیشکارش حضرت ابوالفضل (ع) است. وی در وصیت نامه خود هم تاکید کرده که در مستحبات از تعزیه داری و زیارت سیدالشهدا مسامحه نشود و روضه هفتگی، حتی اگر دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است.
اما در رابطه با مسئله حاجت خواهی از معصومین و امامان، بد نیست به این آموزه سیدعلی قاضی هم اشاره نماییم که امور جزئی و کوچک را نباید از حضرات معصومین خواست. بلکه میتوان به اولیایی که در مدارج پایین تر از ائمه و معصومین قرار دارند، توسل پیدا کرد.

1401/06/06
10:02:33
0.0 / 5
379
تگهای خبر: آموزش , بازار , زندگی , سلامت
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۲
جاویدانی