نهج البلاغه، منشور انسانیت

حکمت پنجاه و چهارم خصوصیت های مشاور خوب

حکمت پنجاه و چهارم خصوصیت های مشاور خوب

به گزارش جاویدانی، قم همان گونه که در روایات مختلف وارد شده باید طرف مشورت عاقل و خداترس و راستگو و راز نگه دار و شجاع و خیرخواه باشد تا بتوان از مشورت او بهره گرفت.


در حکمت ۵۴ نهج البلاغه آمده است: «لَا غِنَی کَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ کَالْجَهْلِ، وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَةِ؛ هیچ ثروت و بی نیازی چون عقل، هیچ فقری همچون جهل، هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست»
حجت الاسلام شکیبایی در گفت و گو با ایسنا به تشریح حکمت ۵۴ نهج البلاغه امیرالمومنین (ع) پرداخته که شرح آن زیر آمده است:
درباره ی اهمیت عقل همین بس که اگر عقل و تدبیر باشد همه چیز بدنبال آن خواهد آمد مال و ثروت را با عقل و تدبیر به دست می آورند، مقام و شخصیت نیز زاییده عقل است و آسایش و آرامش و سعادت دو جهان با عقل حاصل می شود.
بگفته برخی از شارحان نهج البلاغه در قرآن مجید واژه عقل و علم و مشتقات آنها ۸۸۰ مرتبه آمده است و این نشانه اهمیت فوق العاده قرآن و اسلام به مسأله عقل است.
روایات اسلامی نیز درباره ی اهمیت عقل فوق حد احصا و شمارش است. مرحوم کلینی در جلد اول کافی در کتاب العقل والجهل احادیث بسیار فراوان و پرمایه ای درباره ی اهمیت عقل از پیغمبر اکرم و امامان معصوم(ع) نقل کرده است.
ابن ابی الحدید قسمتی از آنرا در شرح خود ذیل همین کلام حکمت آمیز از کتاب کامل مبرد نقل کرده همچون اینکه رسول خدا فرمود: «ما قَسَمَ لِلْعِبادِ أفْضَلُ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعاقِلِ أفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجاهِلِ وَفِطْرُ الْعاقِلِ أفْضَلُ مِنْ صَوْمِ الْجاهِلِ وَ إقامَةُ الْعاقِلِ أفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجاهِلِ وَما بَعَثَ اللّهُ رَسُولاً حَتّی یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَحَتّی یَکُونَ عَقْلُهُ أفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمیعِ أُمَّتِهِ؛ خداوند هیچ نعمتی را برتر از عقل در بین بندگانش تقسیم نکرده است. خواب عاقل از شب زنده داری جاهل (و عبادت شبانه او) برتر و روزه نگرفتنش از روزه (مستحبی) جاهل برتر و توقفش از سفر جاهل (برای اطاعت پروردگار یا جهاد) مهم تر است و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر اینکه عقلش کامل شد و عقل او برتر از عقول تمام امتش بود.
در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم: «صَدیقُ کُلُّ أمْرء عَقْلُهُ وَعَدُوُّهُ جَهْلُهُ؛ دوست هر کس عقل اوست و دشمنش جهل اوست».
در نقطه مقابل عقل جهل و نادانی بدترین فقر و تنگدستی است، برای اینکه انسان جاهل و نادان هم ثروتش را از دست می دهد و هم آبرو و حیثیتش را و در یک کلمه دین و دنیایش را تباه می کند.
البته منظور از عقل، همان گونه که در روایات اسلامی آمده همان هوش و فراستی است که انسان را به خدا و اطاعت او نزدیک می کند و از زشتی ها دور می سازد.
در دنیای روز گذشته و امروز افراد ظاهراً عاقلی بوده اند که سال ها بر کشورهایی حکومت کرده اند ولی خیلی از آنها فاقد عقل به معنایی که در بالا آمد بوده اند. هوش و ذکاوت آنها نوعی شیطنت بوده است، همان گونه که در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم که برخی از یاران آن حضرت درباره ی عقل از محضرش سوال کردند فرمود: «ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمانُ وَاکْتُسِبَ بِهِ الْجِنانُ؛ عقل چیزی است که انسان به وسیله آن خدا را پرستش می کند و بهشت را به دست می آورد». راوی عرض کرد می گویند معاویه عاقل است؟ فرمود: این نوعی شیطنت شبیه عقل است و عقل نیست.
اما در مورد ادب همین بس که امیرمومنان (ع) در حدیثی در غررالحکم می فرماید: «خَیْرُ ما وَرَّثَ الاْباءُ لِلاْبْناءِ الاْدَبُ؛ بهترین چیزی که پدران برای فرزندان به ارث می گذارند ادب است» و در حدیث دیگری در همان کتاب از آن حضرت می خوانیم: «قَلیلُ الاْدَبِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرِ النَّسَبِ؛ کمی ادب بهتر از برجستگی بسیار نسب است».
منظور از ادب حسن معاشرت با مردم و تواضع در مقابل خلق و خالق و برخورد پسندیده با همه افراد است.
مدلول اصلی واژه ادب دعوت کردن است و از آنجا که اخلاق نیک و برخورد شایسته مردم را به خوبی ها دعوت می کند آنرا ادب نامیده اند.
جمله زیبایی نیز از حکیم ایرانی بزرگمهر دراین زمینه نقل شده است که می گوید: بهترین میراثی که پدران برای فرزندان گذارده اند ادب است، برای اینکه کسی که دارای ادب باشد به وسیله آن می تواند اموال فراوانی کسب کند؛ ولی اگر پدر مال فراوانی بدون ادب برای فرزند گذاشته باشد فرزند با بی تربیتی و نادانی همه را تلف کرده و از مال و ادب تهی دست می شود.
آن چه امام(ع) درباره ی مشورت در اینجا بیان فرموده و آنرا بهترین پشتیبان شمرده است مطلبی است که به تعبیرات دیگر در سایر سخنان امام(ع) وارد شده است.
حقیقت این است که اسلام دین استبداد به رای نیست. اسلام می گوید: خداوند تمام علم و دانش و عقل را به یک یا چند نفر نداده بلکه در بین بندگان خدا تقسیم کرده است. اگر کسی می خواهد به کمالِ علم و دانش و عقل برسد باید از افکار دیگران استفاده نماید و چه بسا یک مشورت، جلوی خطاهای بسیاری را می گیرد به ویژه اینکه کسی که قصد کاری را دارد آن چه را مطابق میل اوست بر غیر آن ترجیح می دهد و نمی تواند به قضاوت بی طرفانه بنشیند و بنا بر این ممکنست گرفتار اشتباهات وسیعی شود؛ اما افرادی که از محدوده کار او خارجند بهتر و روشن تر می توانند درباره ی آن قضاوت و داوری کنند.
همان گونه که در روایات گوناگون وارد شده باید طرف مشورت عاقل و خداترس و راستگو و راز نگه دار و شجاع و خیرخواه باشد تا بتوان از مشورت او بهره گرفت.
درست است که غیر معصومین ممکنست گرفتار خطا شوند، ولی ضریب خطا در یک نفر هر قدر باشد در دو نفر نصف می شود و در ده نفر به یک دهم می رسد و احتمال آن بسیار کمتر می شود، بدین جهت نقل است که مرد عربی می اظهار داشت: من هیچ گاه مغبون نمی شوم مگر اینکه تمام قبیله من مغبون شوند. به او گفتند: چرا و چگونه؟ اظهار داشت: به جهت اینکه من بدون مشورت آنها کاری انجام نمی دهم. اگر همه اشتباه کنند آن گاه من هم اشتباه می کنم.




منبع:

1402/02/31
11:40:36
0.0 / 5
327
تگهای خبر: زیبایی , سفر , قرآن , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۶ بعلاوه ۳
جاویدانی