گزارشی برای كتابخوان ها؛

تورقی كوتاه در منابع تاریخی درباره غدیر و امامت امام علی(ع)

تورقی كوتاه در منابع تاریخی درباره غدیر و امامت امام علی(ع)

جاویدانی: غدیر خم همچون اتفاقات مهم تاریخ اسلام است كه منابع مهم و معتبر اهل سنت و شیعه به آن پرداخته اند و در منابع مختلف مكتوب قابل پژوهش و مطالعه است.



خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: سرانه مطالعه در كشور ما پایین است و مردممان به صورت عمومی اهل مطالعه نیستند. این مساله همچون موضوعات تاسف برانگیز اجتماعی در جامعه امروز ایران است كه مطالعه كتاب و رجوع به منابع اصلی مكتوب، جای خویش را به كپی پیست و شیوع پُست ها و مطالب عموما غیرمستند و متكی بر غرایض و اهداف خاص داده كه در خیلی از مواقع صحیح و واقعی نیستند.
به جز این مساله، مبحث دیگر بین خیلی از اهالی مطالعه و كتاب خوان ها، پژوهش و مطالعات یك طرفه و غیر جامع است. مناسبت عید غدیر بهانه خوبی برای معرفی چند كتاب درباره تاریخ صدر اسلام و شخصیت های مهمی چون امام علی (ع) است اما ما شیعیان عموما به كتاب هایی رجوع می نماییم كه برایمان آشنا باشند یا توسط مولفان شیعه نوشته شده باشند و از نوشته هایی كه درباره موضوعات مورد نظرمان، توسط برادران اهل سنت نوشته شده، بی خبریم. این اتفاق به صورت عكس هم رخ می دهد و اهالی سنت ایران متاسفانه آشنایی زیادی با منابع شیعیان ندارند.
واقعه غدیر یكی از مسائل مهم تاریخ اسلام است كه بین منابع مستدل و مستند و قابل اتكای شیعه و سنی به آن اشاره شده و روایات زیادی درباره آن نقل شده است. در این نوشتار تلاش نداریم واقعه غدیر را از منظر اسناد تاریخی اثبات نماییم چون این كار پیش تر در كتاب ها و مطالب تخصصی تر انجام شده است. هدف از تهیه این مطلب بیشتر دعوت به مطالعه مستند و رجوع به منابع تاریخی درباره وقایعی مهمی چون عید غدیر است.
شواهد مثالی هم كه در این گزارش به آن ها پرداخته می شود، كتاب زندگانی امام علی (ع) نوشته سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانی خلیفه دوم عمر بن خطاب نوشته علی صلابی و همینطور نهج البلاغه است.
تورق یك منبع مهم شیعی؛ زندگانی امام علی(ع)
كتاب «زندگانی حضرت امیرالمومنین(ع)» اثر سید هاشم رسولی محلاتی است كه توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی در ۸۰۰ صفحه چاپ شده است. در این گزارش به نسخه ای از چاپ هشتم آن كه سال ۷۷ ارائه شد، رجوع كردیم. چاپ هشتم این كتاب با شمارگان ۲ هزار نسخه ارائه شد. چاپ چهارمش در سال ۷۴ با سه هزار، چاپ پنجمش در سال ۷۵ با سه هزار و چاپ های ششم و هفتمش هم در سال های ۷۶ و ۷۷ با دو هزار نسخه ارائه شد.
در بخشی از كتاب مورد نظر كه مربوط به حوادث نزدیك به درگذشت پیامبر (ص) و حجةالوداع است، می خوانیم:
حدیث شركت دادن رسول خدا (ص) علی را در قربانی خود در حجة الوداع و روایت «علیّ خشن فی ذات الله»
سال دهم هجرت فرا رسید، و طبق قراردادی كه رسول خدا با نصارای نجران داشت - به شرحی كه قبل از این گذشت - علی (ع) را برای گرفتن جزیه از آنها و تعلیم احكام دین و قضاوت در بین مسلمانان آن ناحیه - یعنی ناحیه یمن كه نصارای نجران در آنجا سكوت داشتند - فرستاد، هنگامی كه علی (ع) خواست بدان سو حركت نماید، عرض كرد:
ای رسول خدا مرا به سمت مردمی می فرستی كه از من سوال می كنند و من دانای به قضاوت و حكم میان مردم نیستم؟
رسول خدا (ص) دست خویش را به سینه علی گذارده، فرمود:
خداوند قلب تو را هدایت خواهد نمود و زبانت را محكم و ثابت نگاه می دارد.
و به دنبال آن فرمود: هرگاه دو نفر متخاصم برای اقامه دعوا و قضاوت نزد تو آمدند، قبل از آنكه سخن هر دو طرف را نشنیده ای قضاوت نكن.
علی گوید: از آن پس در هیچ قضاوتی شك نكردم.
این بخش، حدیثی است كه ابن سعد در طبقات كبری، جلد دوم، صفحه ۳۳۷ روایت كرده و به این مضمون بیش از ۳۲ حدیث با استفاده از اهل سنت با مختصر اختلافی نقل شده است.
***
در ادامه مطالب كتاب آمده است:
پس از آن علی (ع) به دنبال ماموریت رفت، رسول خدا هم عازم حج گردید و نامه ای برای علی (ع) به یمن فرستاد و به او دستور داد كه بعد از انجام ماموریت خود به قصد حج به سمت مكه حركت نماید.
علی ماموریت خویش را انجام داد و جامه هایی را كه از نصارای نجران گرفته بود بر شتران بار كرده و به همراه لشگریانی كه با او بودند به سمت مكه حركت كرد، و در میقات احرام بست و چون نمی دانست به چه نیتی احرام بندد ( و چه نوع حجی را نیت كند.) بدین گونه نیت كرد كه من به هر نیتی كه رسول تو احرام حج بسته به همان نیت احرام می بندم.
و بعد از این كه احرام بست آگاه شد كه رسول خدا هم به مكه وارد شده از این رو مردی را بر لشگریان امیر ساخته و خود برای دیدار رسول خدا به مكه آمد و چون وارد مكه شد و رسول خدا او را دیدار نمود، خوشحال شده فرمود: ای علی به چه نیت احرام بستی؟ عرض كرد: ای رسول خدا شما برای من ننوشته بودی كه به چه نحو احرام خواهی بست و با استفاده از دیگر هم نتوانستم اطلاع پیدا كنم و از این رو من هنگام تلبیه و احرام، نیتم را به نیت شما پیوند داده و گفتم: بار خدایا احرام می بندم مانند احرامی كه پیغمبرت بست!
رسول خدا تكبیر گفت و بدو فرمود: اكنون طواف كن و از احرام مانند من خارج نشو، و تو در قربانی شریك من هستی و من به جای تو هم قربانی خواهم كرد و علی همچنان بر احرام خود باقی ماند با رسول خدا حج را انجام داد، و پیغمبر خدا از سوی خود و علی قربانی كرد. ( این بخش هم در ۱۰ حدیث محدثین شیعه و بیش از ۲۵ حدیث از اهل سنت با اختلاف كمی در كتاب هایشان نقل شده است. اطلاعات بیشتر در این باره در بحارالانوار و احقاق الحق است.)
باری علی بعد از انجام مراسم عمره به نزد لشگریان خود كه در بیرون شهر مكه توقف كرده بودند، بازگشت تا آنها را با خود به نزد رسول خدا ببرد و چون به نزد آنها آمد، مشاهده كرد كه بارها را باز كرده و جامه هایی را كه از نصارای نجران گرفته بود، پوشیده اند.
امیرالمومنین با ناراحتی به مردی كه او را به جای خود بر لشگریان امیر كرده بود، پرخاش كرده فرمود: این چه كاری بود كردی؟ و چرا قبل از آنكه بارها و جامه ها را به نزد رسول خدا ببریم باز كردی و به سربازان دادی؟ وی در پاسخ اظهار داشت: می خواستم با پوشیدن این جامه ها سربازان در وقت ورود به مكه جامه نویی بر تن داشته باشند و در بعضی روایات است كه اظهار داشت: خود آن ها چنین تقاضایی كردند و من هم پذیرفتم.
علی دستور داد جامه ها را از تن لشگریان بیرون آورده و در بارها بگذارند و همان جامه های سابق خویش را بر تن كرده و به مكه بیایند. این جریان سبب شد كه چون لشگریان به نزد رسول خدا (ص) آمدند از علی (ع) به رسول خدا شكایت كنند. همین كه رسول خدا سخن آن ها را شنید در بین ایشان ایستاد و فرمود:
از علی شكایت نكنید كه وی در راه اجرای فرمان خدا سختگیر و محكم است، و در دین خدا سازش نیست.
در بخش بعدی كتاب تیتر «مراجعت رسول خدا از حجه الوداع و داستان غدیر خم» درج شده و رسولی محلاتی اشاره كرده كه نفس ماجرا و كتاب هایی كه در این باره موجود است، ما را از بحث و استدلال و شرح و تفصیل و تطویل كلام بی نیاز كرده است. تنها علامه امینی داستان غدیر را در جلد اول الغدیر از ۳۶۰ نفر از راویان اهل سنت با تمام مشخصات و شرح حال راویان آن نقل كرده و بیش از ۲۵ نفر از دانشمندان شیعه و اهل سنت در این باره، جداگانه كتاب نوشته اند. آثار شاعران عرب و عجم هم در همین زمینه مطرح گردیده است.

رسولی محلاتی مولف كتاب «زندگانی امیرالمومنین»
رسولی محلاتی در ادامه چیكده و خلاصه جامع همه روایات موجود در كتاب های اهل سنت را بدین سان آورده است:
« در سال دهم هجرت، رسول خدا (ص)، عازم حج گردید و در بین مردم اعلام فرمود و مردم هم برای آنكه این حج را كه آخرین حج رسول خدا بود و بعد از آن تا وقتی از دنیا رفت حج نكرد و آن را حجةالوداع، حجةالاسلام، حجة البلاغ، حجة الكمال و حجة التمام نامیدند، درك نمایند و به همراه آن حضرت باشند، گروه بسیاری آماده حركت و انجام حج شدند. پس رسول خدا در حالیكه غسل كرده و روغن به تن مالیده و پیاده بود و تنها دو جامه - یك ازار و یك ردا - در تن داشت از مدینه خارج شد و تاریخ حركت هم روز شنبه پنج یا شش روز مانده به آخر ماه ذی القعده بود.
رسول خدا در این سفر همه زنان خویش را كه در هودجهایی بودند به همراه برد و از خاندان آن حضرت و مهاجر و انصار و قبایل عرب هم جمع بسیار زیادی به همراه آن حضرت بیرون رفتند.
خروج آن حضرت مصادف شده بود با آبله و یا حصبه ای كه بین مردم مدینه آمده بود و به همین علت خیلی از مردم نتوانستند با آن حضرت به حج بروند، ولی با این همه خدا می داند كه چه جمعیت بسیاری حركت كردند، كه برخی نود هزار، برخی شماره آنها را صد و چهارده هزار، در نقل دیگری صد و بیست هزار، در روایتی صد و بیست و چهار هزار نفر ذكر كرده اند و برخی هم بیش از اینها گفته اند. تنها این رقم كسانی است كه به همراه آن حضرت از مدینه رفتند وگرنه عدد آنها كه با او حج به جای آوردند. مانند مردم مكه و آنها كه از یمن به همراه علی (ع) و ابوموسی آمدند، خیلی بیش از اینها بود. سپس داستان حركت آن حضرت و منزل های سر راه و توقف آن حضرت را در این منزل ها نقل كرده و می گوید: نهار روز سه شنبه وارد مكه شد و چون مناسك حج را انجام داد به سمت مدینه بازگشت و همان مردم به همراه آن حضرت بودند تا هنگامی كه به غدیر خم رسید، یعنی جایی از جحفه كه راه مردم مدینه و مصری ها و عراقی ها از هم جدا می شود، در آن جا توقف كرد.
و آن روز پنجشنبه هیجدهم ذی الحجه بود كه جبرئیل بر وی نازل گردید و از جانب خدای تعالی این آیه را بر وی نازل كرد: ای پیامبر ابلاغ كن آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل گردید...
بدین وسیله آن حضرت را مامور كرد تا علی (ع) را به مردم معرفی نموده و مبحث ولایت و رهبری او و وجوب اطاعت او را بر همگان به مردم برسانند. و این در وقتی بود كه پیشروان كاروان نزدیك جحفه بودند، پس رسول خدا (ص) دستور داد آنها را كه جلو رفته بودند بازگردانند و آنها را كه دنبال بودند در آن جایگاه نگه دارند و پنج عدد درختی را كه نزدیك هم بود دستور داد كسی در زیر آنها فرود نیاید و زیر آن درختها را پاكیزه كرد و جارو كنند، تا وقتی كه هنگام نماز ظهر شد و اذان نماز ظهر را گفتند، رسول خدا (ص) زیر آن درختان رفت و نماز ظهر را با مردم خواند و آن روز بسیار گرمی بود كه حاضران برای آنكه حرارت آفتاب آنها را آزار ندهد قسمتی از ردای خویش را بر سر افكنده و قسمتی را زیر پای خود می گذاردند و رسول خدا هم زیر سایه پارچه ای رفت كه بر سر درختی از آن درختها افكنده بودند.
در ادامه و بعد از روایت نزول آیه «الیوم اكملت لكم دینكم» توسط جبرئیل، روایات معتبر اهل سنت آورده اند: در اینجا مردم به سمت امیرالمومنین هجوم برده و به او تبریك می گفتند و از كسانی كه پیشاپیش دیگران تبریك گفتند، ابوبكر و عمر بودند كه هر یك می گفتند: به به بر تو ای فرزند ابوطالب كه از این پس در هر بامداد و شام مولای من و مولای هر مرد و زن مومن هستی.
و ابن عباس اظهار داشت: ولایت تو به خدا بر گردن مردم واجب شد.
ادامه ماجرا برخاستن حسّان شاعر و سرایش شعرش درباره این واقعه است. قبل از ورود كتاب «زندگانی حضرت امیرالمومنین» به بخش «آخرین ساعات عمر رسول خدا (ص) و مقام علی (ع)» رسولی محلاتی نوشته است: « و این بود ترجمه آنچه را علامه امینی از روی روایات بسیار اهل سنت اقتباس نموده و گرد آورده است. خوشبختانه جلدهای نخست این كتاب نفیس ترجمه شده و می توانید شرح بیشتر و توضیح زیادتر و پاسخ تمام اعتراضها و تاویلها را در این حدیث شریف در ترجمه جلد اول و دوم این كتاب شریف بخوانید و ما را از ادامه این بحث و رد ایرادهای بیجا بی نیاز سازید.»
تورق یك منبع امروزی مهم اهل سنت؛ زندگانی خلیفه دوم
كتاب «بررسی، تجزیه و تحلیل زندگی خلیفه دوم عمر بن خطاب» نوشته علی صلابی همچون نویسندگان شناخته شده اهل سنت كه كتاب های زیادی درباره شخصیت های صدر اسلام و خلفا نوشته، با چاپ اولش در سال ۹۵ كه توسط انتشارات آدینه انتشار یافته، در این بررسی مورد مطالعه قرار گرفت. این كتاب یكی از منابع كامل زندگی خلیفه دوم بین برادران اهل سنت به حساب می آید. اثر یادشده را می توانیم اثری بدانیم كه یكی از نویسندگان بزرگ معاصر اهل سنت درباره یكی از خلفا نوشته است؛ مانند كتابی كه رسولی محلاتی درباره امام علی (ع) نوشته است. هر دو مولف، به گردآوری اسناد و روایت دست زده اند اما در دسته اول بعضی از اسنادی كه این میان مطرح اند و یا نادیده گرفته شان بحث است كه محل مطرح كردنش، این گزارش نیست.
محور اصلی مطالب این كتاب همان گونه كه از عنوانش پیداست، شخصیت و تاریخ زندگی خلیفه دوم است اما بعنوان حوادث حاشیه ای هم در این كتاب، پرداخت چندانی درباره واقعه غدیر خم وجود ندارد؛ مگر اشاره كوتاهی كه در صفحه ۲۳۴ آن ذیل عنوان «عمر و احترام و محبت به اهل بیت» درج شده است:
«بی تردید خاندان پیامبر (ص) نزد اهل سنت و جماعت دارای جایگاه والایی بوده و مورد تجلیل و محبت زیادی قرار دارند. و آنان همواره وصیت رسول خدا را در حق آن ها به یاد دارند كه در غدیر خم فرمود: اذكركم الله فی اهل بیتی (شما را به خدا رعایت خاندان مرا بكنید!)
بنابراین اهل سنت در عمل نمودن به این وصیت رسول خدا پیشاپیش دیگران قرار دارند و از عملكرد روافض كه در محبت برخی از خاندان راه افراط را در پیش گرفته اند و همینطور موضع گیری نواصب كه نسبت به خاندان بغض و عداوت دارند، متنفر و بیزار هستند. و معتقد می باشند كه محبت خاندان واجب و دشمنی با آن ها حرام است.»
در این كتاب گفته می گردد كه امام علی(ع) سه تن از فرزندانش را به نام های عمر، ابوبكر و عثمان نام گذاری كرد و اشاره شده كه این واقعیتی انكارناپذیر است كه هر انسانی محبوب ترین نام ها را برای فرزندانش انتخاب می كند. در ادامه بخش مذكور، «رفتار عمر با علی بن ابی طالب و فرزندانش» درج شده كه به روایاتی درباره خوش رفتار خلیفه دوم با امام حسین(ع) و بالاتر دانستن او نسبت به عبدالله فرزند خودش، روابط خانوادگی با خاندان و پیامبر و مشاوره گرفتن عمر از امام علی(ع) اختصاص دارد. در صفحه ۲۳۷ كتاب می خوانیم:
«دكتر ابوطی می گوید: بارزترین مساله ای كه در دوران خلافت عمر به چشم می خورد، رابطه حسنه و همكاری علی با خلیفه است. او مشاور اول خلیفه و كسی بود كه عمر هیچ تصمیمی بدون مشورت او نمی گرفت. و علی با كمال دلسوزی و خیرخواهی به خلیفه مشورت می داد. چنان كه وقتی عمر خواست شخصا جنگ با ایران را فرماندهی بكند، علی از او خواست كه چنین نكند و گفت كسی دیگر را به جای خود بفرست، چون كه با رفتن شما در دارالخلافه خلای تولید می گردد كه نتایج آن خطرناك تر از نتایج یك جنگ تمام عیار است.
سوال ما این است اگر چنان كه رسول خدا (ص) اعلام می كرد كه پس از او علی زمام امت را به دست گیرد، آیا علی به راحتی از كنار این مساله می گذشت و غاصبین حقش را تائید می كرد و با آن ها همكاری می نمود؟ و آیا همه صحابه از این قضیه مهم چشم پوشی می كردند؟ آیا امكان دارد همه آن ها و در راس شان علی (رض) بر خلافت غاصبان اجماع بكنند؟ دكتر بوطی در ادامه می نویسد: آن چه مسلم است این كه مسلمانان قرن نخست تا آخر دوران عمر (رض) كاملا یكپارچه بودند و حتی تا دوران خلافت علی در قضیه خلافت هیچ گونه اشكالی در ذهن كسی بروز ننمود.»

علی صلابی نویسنده كتاب زندگانی خلیفه دوم عمر
در بخش دیگری از كتاب علی صلابی می خوانیم: «همچنین ابن سعد از جعفر بن محمد باقر و او از علی بن حسین نقل می كند كه نزد عمر لباس هایی از یمن آوردند. او در حالیكه بین قبر رسول خدا و منبرش نشسته بود همه آن ها را در بین حاضرین تقسیم كرد. پس از این كه تمام شدند، حسن و حسین از خانه مادرشان فاطمه بیرون شدند و به سمت او آمدند. عمر به آن ها چشم دوخته بود و به مردم اظهار داشت: از آن چه به شما پوشانیدم خرسند نیستم. مردم گفتند: رعیتت را پوشانده ای پس كار خوبی كرده ای. اظهار داشت: به خاطر این كه نتوانستم از این لباس ها به این دو پسر بپوشانم، چونكه لباس ها گشاد بود و برازنده تن آن ها نبود. سپس به استاندار خود در یمن نوشت كه دو لباس از همین نوع برای حسن و حسین بفرستد. او هم دو لباس مناسب برای آن ها فرستاد.»
كتابی كه دكتر علی صلابی درباره زندگی خلیفه دوم گردآوری و مانند كتاب رسولی محلاتی درباره زندگی امام علی(ع) حاوی تحلیل های مولف است، با تقدم و تاخر و ترتیب تاریخی اتفاقات كه پیش می آید، اشاره ای به حجةالوداع و غدیر خم نمی نماید. بعد از عبور از این مقطع، «موضع گیری عمر در بیماری و وفات رسول خدا(ص)» و «نقش عمر در سقیفه بنی ساعده و بیعت با ابوبكر» درج شده است. آن چه مولف كتاب اعلام و تحلیل می كند این است كه خلیفه دوم به علت جلوگیری از وقوع فتنه و دودستگی در امت اسلامی به سرعت مبادرت به خلیفه كردن ابوبكر صدیق كرد و همینطور درباره جملات مهمی كه هنگامی حضور پیامبر در بستر بیماری توسط خلیفه دوم بیان شده، مطالبی آورده است:
«بدین صورت عمر (رض) مردم را به بیعت با ابوبكر تشویق نمود و متقاعد ساخت، تا این كه همه به خلافت ایشان راضی شدند و خدا امت اسلام را از فتنه و اختلافی كه در شرف بروز بود نجات داد. و حقا شایسته است كه نقش عمر و موضع گیری ایشان در این زمینه، با آب طلا در پیشانی تاریخ اسلام نگاشته شود.
عمر از این واهمه داشت كه مسلمانان پراكنده شوند و آتش فتنه به میان آنان رخنه كند، از این رو در جهت بیعت با ابوبكر برآمد و مردم را برای بیعت عمومی را ابوبكر تحریك نمود، این عمل عمر پس از یاری خداوند، سبب شد كه مسلمانان از بزرگ ترین بلای خانمانسوزی نجات یابند كه بدان ها نزدیك شده بود.» (صفحه ۱۴۰)
ماجرای سقیفه بنی ساعده كه منجر به شكاف بزرگ شیعه و سنی در تاریخ اسلام شده، در این كتاب تنها سهمی دو صفحه ای دارد و بعد از آن، دوران خلافت ابوبكر روایت می گردد تا طبق ترتیب تاریخ به دوران خلافت خلیفه دوم برسد.
بررسی كوتاه یكی از موضوعات مهم و جنجالی
به هر حال خلیفه دوم یكی از شخصیت های جنجالی و بحث برانگیز تاریخ اسلام بین شیعه و اهل سنت است كه یكی از موضوعات مهم مربوط به او، جملاتش درباره هذیان گفتن رسول خدا (ص) هنگام بودنش در بستر بیماری و همینطور جمله دیگرش در خصوص كافی بودن قرآن برای هدایت امت (امتناع از خواسته پیامبر برای آوردن كاغذ و قلم برای نوشتن) هستند.
طبق روایات معتبر پیامبر در ساعات پایانی عمر خود كاغذ و قلم درخواست نمود تا مطلبی بنویسد كه به قول خودش، مردم بعد از او گمراه نشوند. صلابی كه در تحلیلی در بخشی از كتاب مورد نظر می نویسد:
«در مورد نامه ای كه رسول خدا در بیماری وفات می خواست بنویسد، سخنان مختلفی گفته شده است. بعضی گفته اند: می خواسته خلیفه پس از خویش را مشخص نماید، تا در این خصوص دچار فتنه و آشوب نگردند. برخی گفته اند: می خواسته خلاصه ای از امور مهم اسلام را به صورت منصوص بنویسد تا در آن ها اختلافی رخ ندهد. عده ای برآنند كه آن حضرت قصد نوشتن مطالبی را داشت ولی بعدا مصلحت را در ترك نوشتن آن دید.
اما این سخن عمر كه اظهار داشت: "كلام خدا ما را كفایت می كند." علما اتفاق نظر دارند بر اینكه سخن عمر مبین دانش عمیق ایشان در كلام خداست، چونكه ایشان ترسید از اینكه مبادا پیامبر متنی را بنویسد كه چه بسا نتوانند آن را انجام دهند و در قبال آن دچار عقوبت گردند، زیر آن چه پیامبر می نوشت عبارت از نصوصی بود كه قابلیت اجتهاد نداشت، از این رو عمر اظهار داشت: كتاب خدا ما را كافی است، چونكه خداوند می فرماید:
ما هیچ چیزی را در كتاب فرو نگذاشته ایم (انعام ۳۸)
همچنین:
امروز دینتان را برایتان تكمیل نمودم. (مائده ۳)
عمر می دانست كه خداوند دین خویش را كامل نموده است و دیگر جامعه بشری به گمراهی دچار نمی گردد و خواست كه پیامبر را آسوده گرداند. ازاین رو عمر از ابن عباس و موافقانش داناتر و از فقه بیشتری برخوردار بود.
خطابی می گوید: هیچگاه جایز نیست كه گفته شود عمر معتقد بوده كه امكان دارد پیامبر دچار اشتباه شود و یا اینكه گمانی دیگر نسبت به شخص پیامبر داشته باشد كه شایان حال آن حضرت نمی باشد، اما با عنایت به اینكه بیماری رسول خدا شدت یافته بود و احتمال این كه رسول خدا احكام جدیدی را صادر نماید كه امت توان عمل كردن بر آن ها را نداشته باشد، عمر بعنوان پیشنهاد اظهار داشت: ای رسول خدا! نیازی نیست شما خویش را به زحمت بیاندازید، كتاب خدا ما را كفایت خواهد نمود و در پرتو آن ما هیچگاه گمراه نخواهیم شد.»
در مجموع اهالی مطالعه بین شیعیان و اهالی سنت باید با منابع مهمی چون كتابی كه صلابی نوشته آشنا شده و آن ها را مطالعه كنند تا بدانند هر دو طرف درباره موضوعات مورد اختلاف چه نوشته و منتشر نموده اند.
جمع بندی
كلام اصلی این گزارش، در وهله اول، دعوت علاقه مندان به تاریخ اسلام به مطالعه منابعی چون دو كتاب مورد اشاره در این مطلب و سپس رجوع به منابع دسته اول و اسناد معتبر تاریخی است. این صدمه در مطالعات ما وجود دارد كه همیشه از یك منظر به مبحث یا برهه تاریخی نگاه می نماییم بنابراین، رشد اطلاعاتمان یك طرفه خواهد بود و از عقاید و اطلاعات طرف دیگر مباحثه، بی اطلاع هستیم.
در آخر این مطلب بد نیست اشاره ای هم به كتاب نهج البلاغه داشته باشیم كه سخنانش شخص امام علی(ع) را شامل می گردد و معجزه كلامش مورد وثوق و اطمینان شیعه و سنی است. در خطبه هایی از نهج البلاغه، امام درباره غصب امامت (یا خلافت) صحبت كرده است. یكی از این خطبه ها، خطبه ۱۶۲ است كه در سال ۳۷ هجری در صفین، یكی از یاران امام(ع) از او پرسید چگونه شما را از مقام امامت كنار گذاشتند در حالیكه از همه به آن سزاوارتر بودید. پاسخ امام علی(ع) در حكم موخره این گزارش است كه در ادامه آن را می خوانیم:
ای برادر بنی اسدی، تو مردی مضطرب و بیقراری، كه سخن در غیرصواب می گویی [پرسش نابه جا می كنی] با این وجود تو را حرمت خویشاوندی و حق پرسش است. اینك خواستی بدانی، پس برایت می گویم. آن خودكامگی كه دیگران در امر خلافت بر ما تحمیل كردند - با اینكه نسب ما برتر و پیوند خویشاوندی ما با رسول خدا استوارتر بود - جز انحصارطلبی چیز دیگری نبود كه گروهی بخیلانه به خلافت چسبیدند و گروهی [اهل بیت] هم با سخاوت از آن گذشتند. داور خداوند است و روز قیامت روز بازگشت همه ما به سمت اوست. داستان این غارتگری را كه در جای خود رخ داد، واگذار و به یاد بیاور داستان شگفت دزدیدن اسب سواری را. ( جمله پایانی امام علی(ع) اشاره به ضرب المثلی دارد كه كنایه اش حاكی از این است كه دیگر از غصب خلافت در گذشته صحبت نكن كه ادعای معاویه از آن شگفت انگیزتر است و باید درباره آن اندیشید.)

5.0 / 5
4199
1397/06/08
19:28:51
تگهای خبر: فرهنگ
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۴
جاویدانی