چگونه سیاست ورزی از عرصه واقعی تهی می شود

از بگم بگم تا استخر فرح در انتظارت فرهنگ عمومی در تسخیر سیاست

از بگم بگم تا استخر فرح در انتظارت  فرهنگ عمومی در تسخیر سیاست

جاویدانی: فرهنگ عمومی ایرانیان با سیاست گره خورده است. این فقط نشانه هایی است برای نمایش این پیوند. آیا وضعیت تلفیق فرهنگ عمومی ایرانیان با سیاست طبیعی است؟



خبرگزاری مهر- گروه فرهنگی
خانواده «سیمپسون» یا همان «سیمپسونها» عنوان سریال انیمیشن آمریكایی است كه توسط مت گرونینت برای شبكه تلویزیونی فاكس تهیه می گردد. این سریال یك طنز اجتماعی-انتقادی در مورد زندگی خانواده های قشر متوسط آمریكاست.
مجله تایمز در شماره ۳۱ دسامبر ۱۹۹۹ خود آن را بهترین سریال تلویزیونی قرن بیستم دانست و در ۱۴ ژانویه ۲۰۰۰ در راهرو افتخارات هالیوود ستاره ای به این سریال تعلق گرفت. سیمپسونها طولانی ترین سریال آمریكایی و طولانی ترین سری انیمیشنی هم به شمار می آید. عبارتی كه “هومر” به هنگام عصبانیت می گوید (D’oh!) جزء فرهنگ زبان انگلیسی گنجانده شده ؛ شاید اگر فرهنگ لغات زبان انگلیسی هم مدون تر بود عبارتی به نام «بگم بگم» حالا در این لیست اضافه شده بود.
دقیقا ۹ سال پیش محمود احمدی نژاد روبروی میرحسین موسوی سرسخت ترین رقیبش در نهمین دوره انتخابات رئیاست جمهوری نشست و در حالیكه موسوی بدون ملاحظه شدیدترین انتقادات با تندترین لحن ممكن را به او وارد می كرد؛ قبل از تایم تنفس با همان لبخند همیشگی و بسیار مطمئنش یك پرونده آبی رنگ با فرمی كپی شده كه عكسی به سختی بالای آن مشخص بود روی دستانش بلند كرد و اظهار داشت: من ایجا پرونده ای دارم آقای موسوی و بعد چند بار با لحنی تهدید كننده افزود: «بگم آقای موسوی؟ بگم؟ بگم؟»
دوربین بلافاصله میرحسین موسوی را نشان داد كه بهت زده شده بود و نمی دانست چه بگوید. سرانجام سرفه كوتاهی كرد و با سر اشاره نمود كه حتما: بگو بگو.
هنوز مناظره تمام نشده بود كه بگم بگم احمدی نژاد به سرعت فضای مجازی كم رونق آن زمان را درنوردید. «بگم بگم» به سرعت وارد ادبیات سیاسی ایرانی ها شد و خیلی زود تبدیل به اصطلاحی در فرهنگ عامه شد كه از تهدید بر افشاگری غیرمنتظره حكایت می كرد.
این اما نخستین باری نبود كه منازعات، جدل ها و ادبیات سیاستمداران وارد ادبیات عامه ایرانیان می شد. این ورود و خروج ادبیات سیاسی به فرهنگ عامه مردم ایران شاید نشانه های دقیقی بر خلاء ها و واكنش های اجتماعی جامعه به آنهاست.
بعدها جواد شمقدری، مشاور ارشاد رسانه ای احمدی نژاد در آن دوران در یك گفتگوی خصوصی اظهار داشت كه احمدی نژاد آن روزها معتقد بود كه مناظره مثل بازی پینگ پنگ است، اگر محكم ترین و فنی ترین ضربه ها را هم بدون پاسخ مطمئن وارد كنی بازنده ای و در عوض اگر به فنی ترین ضربه های حریف پاسخ بدهی دیگر حریفت پاسخ پاسخت را نخواهد داد.
در همان سال های مناظره در سال ۸۸ كروبی دیگر نامزد انتخابات در درگیری با احمدی نژاد از عباراتی مثل «ننه جون من هم تورم را می فهمد» یا «خوشم به هوشت» بهره برد كه آن هم به سرعت ورد زبان مردم شد.
به فاصله ۹ سال حالا تابلوی بلند شده در یك مراسم اعتراضی در مدرسه مشهور فیضیه قم آنقدر دچار حاشیه شده است كه به فاصله چند روز پس از آن ماجرا، یك تك مصرع بسیار پركنایه نقل محافل نه تنها سیاسی بلكه كانال های مجازی و توئیتر و تلگرام شده است. «استخر فرح در انتظارت» با خطابی مشخص و اشاره ای مشخص تر به ماجرای در گذشت یكی از بلندپایه ترین مقامات نظام.
روز گذشته رسانه ها خبر از احضار و دستگیری طلبه هایی كه این تابلو را بالا برده بود دادند؛ اما این كنایه سیاسی به این زودی فراموش شدنی نیست.
ورود اصطلاحات مقامات سیاسی به فرهنگ عمومی مردم در ایران نشانه های قابل توجهی از زندگی گره خورده ایرانی ها با سیاست است. شاید یكی از دلایلی كه امروز جامعه ایرانی این گونه سخت بهم پیچیده است و هر تلاشی برای تغییر فرهنگ عمومی اگر به تغییر در ساختارها منجر نشود بی نتیجه خواهد بود و تصور عمومی از تغییر فرهنگ عمومی هم با چیزی جز بهم ریختن ساختار متصور نیست همین اتفاق باشد.
در دوره اول ریاست جمهوری حسن روحانی در ایران؛ در یكی دو سال آخر او هنگام افتتاح طرح های عمرانی عبارتی را به كار برد كه اكنون در اوضاع پرفشار اقتصادی تبدیل به كنایه ای از سوی مخالفانش شده است و با هر هزار تومانی كه روی دلار می آید صفحات فضای مجازی پر می گردد از تصویر خندان روحانی با عبارت «علی بركت الله» عبارت محبوب روحانی به هنگام افتتاح طرح های عمرانی. كنایه ای كه سرانجام رشیدپور مجری میتینگ های انتخاباتی رئیس جمهور كه شعار «حسن؛ كلیدرو رو كن» او پرحاشیه شده بود از همین عبارت در گفتگوی تلویزیونی با حسن روحانی بهره برد و البته روحانی آن را به زیركی نادیده گرفت.
انتخابات ریاست جمهوری سال قبل هم مملو از اصطلاحاتی بود كه وارد فرهنگ عمومی شد اما به نظر می آید كه عمر چندان درازی نخواهند داشت؛ ولی كماكان نشان داده است كه پربیننده ترین برنامه های سیاسی تاریخ انقلاب یعنی مناظره های ریاست جمهوری چگونه وارد زندگی روزمره تك تك مردم می گردد. از «چهاردرصدی های» قالیباف تا «این رو چی می گی» میرسلیم نامزد سرسخت موتلفه ای ها، از «لوله كردن» عبارت جایگزین «گازانبر» حسن روحانی در خطاب به اصلی ترین رقیبش قالیباف و... همه و همه اصطلاحاتی بودند كه در این دوره وارد ادبیات عمومی مردم شدند و برخی از آنها همچنان جریان دارند.
اما در بین همه این اصطلاحات هیچ كس به پای احمدی نژاد در بردن سیاست به زبان مردم نمی رسد. ضرب المثل هایی كه او استفاده می كرد مثل آن «ممه رو لولو برد» یا استفاده از عبارت «خس و خاشاك» در اوج درگیری های انتخابات ۸۸؛ اصطلاحات ماندگار او بود كه همچنان هم در ادبیات سیاسی ایران استفاده می گردد.
در همین دوران است كه گروهی از جوانان انقلابی همایشی بعنوان «دلواپسان» برگزار گردید و اصطلاحی بعنوان «دلواپس» وارد ادبیات سیاسی ایران و حتی فرهنگ عامه می گردد و به طعن و تحقیر از مخالفان دولت كنونی به این عنوان یاد می گردد.
این ادبیات سیاسی اما منحصر به دوران معاصر هم نیست. در اوایل انقلاب هم اصطلاحات مختلفی از زبان سیاستمداران جاری شد و وارد فرهنگ عمومی شدمثلا در جریان جنگ ایران و عراق هنگامی كه كویت منطقه ای را در اختیار عراقی ها قرار داد از تریبون نماز جمعه اظهار داشت: «كویت! تو، هم؟» و این عبارت سه كلمه ای بر سر زبان مردم افتاد و هر گاه می خواستند بگویند با كاری رو به رو شده اند كه انتظارش را از سوی مقابل خود نداشتند می گفتند: «كویت! تو هم؟».
یا عبارتی كه مرحوم هاشمی در نماز جمعه به نیروهای از جنگ برگشته ای كه به استراتژی های اقتصادی او انتقاد داشتند به زبان آورد و آنها را «جلنبر» خواند و تا سالهای سال حزب اللهی ها به این عبارت منتقد بودند و آن را نمادی برای نگاه دولت های پس از جنگ به خودشان می دانستند.
هاشمی رفسنجانی در ۱۸ آبان ۱۳۶۸ در خطبه نماز جمعه معروف خود كه بعدها به خطبه مانور تجمل معروف شد، هم به طرز شگفت آوری اظهار داشت: رفتارهای درویش مسلكانه وجهه جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب كرده است، زمان آن رسیده كه مسئولین ما به «مانور تجمل» روی آورند. و «مانور تجمل» خیلی زود وارد ادبیات سیاسی ایرانیان می گردد.
از این گونه تعابیر در فضای ادبیات و فرهنگ عامه در ایران بسیار است اما آیا این اتفاق طبیعی است؟ اتفاقی كه گویا در سال های اخیر با تغییر فضای عمومی جامعه ایران به شدت پررنگ تر هم شده است.
این نشانه ها البته به شیوه های دیگری هم قابل تفسیر هستند؛ اما به نظر می آید كه حجم ورود مفاهیم سیاسی به زندگی ایرانیان بیش از حد طبیعی یك جامعه است. اتفاقی كه اولا به نظر می آید با بزرگ كردن جای نهادها و آدم های سیاسی در ذهنیت ایرانی دهه نودی، جای فكر كردن به هر گونه تغییر از طریق دیگر در جامعه را سد كرده است و و دوما جای سیاست ورزی اصیل به معنای جستجویی جمعی برای حقیقت فراتر از نهادها و آدم ها و احزاب سیاسی را هم به قاعده ای تنگ كرده است كه سیاستمداران ایرانی هم چاره ای جز آویختن به افراد و لیست ها و «تكرار» ها.. در بزنگاه های انتخاباتی ندارند.
درباره این بخش نادیده از فرهنگ عمومی ایرانی باید بیشتر حرف زد. زندگی عمومی ما ایرانیان به شدت با سیاست در معنای خاص آن گره خورده است و هر اتفاقی در عرصه عمومی با حضور سیاستمداران تبیدل به اتفاقی در فرهنگ عمومی می گردد. این ظرفیت با فرصت در فرهنگ عمومی ایرانی ها؛ تحولات فرهنگی سال های اخیر در ایران را هم به شدت تحت تاثیر قرار داده است. شعارهای سیاستمداران بخصوص در روزهای انتخابات؛ همانی است كه دوقطبی كردن جامعه را رقم می زند و حالا در آستانه گذر ایران از وقایع اجتماعی بسیار پیچیده این نگاه صفر و یكی برآمده از شعارهای سیاسی، می تواند این گذر را به شدت سخت تر و پیچیده تر كند.

5.0 / 5
4249
1397/06/19
14:08:58
تگهای خبر: فرهنگ
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۷ بعلاوه ۳
جاویدانی