مروری بر زندگی و فعالیت های مرحوم آیت الله العظمی بروجردی
جاویدانی: روز ۱۰ فروردین ۱۳۴۰ هجری شمسی آیت الله العظمی حاج آقا سیدحسین طباطبایی بروجردی، مرجع بزرگ جهان تشیع فوت كرد.
به گزارش جاویدانی به نقل از ایسنا، آیت الله حاج سیدحسین طباطبایی از سلسله طباطباییان بروجرد علمای مشهور قرن چهاردهم هجری در سال ۱۲۹۲ هجری قمری در بروجرد متولد شد. وی مقدمات علوم اسلامی را در همین شهر فرا گرفت و سپس به حوزه علمیه اصفهان سفر نمود و از محضر بزرگان این شهر بهره برد.
به نقل از «تاریخ ایرانی»، آیت الله بروجردی، فقه را نزد حاج سید محمدباقر درچه ای و فلسفه را نزد حاج میرزا جهانگیرخان قشقایی خواند و سپس ده سال راهی نجف اشرف شد و از درس آیات محمدكاظم خراسانی، سید محمدكاظم یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی و… بهره جست. باوجود اینكه آیت الله بروجردی در نجف مورد توجه علما بود، به اصرار پدرش به بروجرد بازگشت و مدت ۳۶ سال در این شهر به فعالیت های علمی و اجتماعی مشغول شد. فعالیت های عمیق و گسترده علمی و اجتماعی آیت الله بروجردی در بروجرد، توجه علما و مردم را به دنبال داشت و به تدریج از وی چهره ای مشهور ساخت. وی در این دوره سفرهایی به مكه، مشهد، نجف و… داشت، اما هر بار با اصرار مردم بروجرد به این شهر بازمی گشت. در سال ۱۲۶۴ هجری قمری به سبب بیماری و كسالت به تهران منتقل شد و سپس بهبود و با اصرار علما و بزرگان حوزه علمیه قم، در این شهر اقامت گزید و سرپرستی حوزه علمیه آنرا برعهده گرفت.
ورود ایشان به قم تحرك حوزه علمیه این شهر را به دنبال داشت. آیت الله بروجردی در قم فرصتی به دست آورد تا به معرفی شیعه در بعد جهانی بپردازد و دارالتقریب بین المذاهب را تأسیس كرد. گذشته از این، در كارنامه آیت الله بروجردی اقدامات برجسته ای همچون احیای آثار مهم و گران بهای علمای قدیم، تربیت طلاب و رونق دادن به حوزه علمیه، تحقیق و تألیف كتاب های گوناگون علمی، ایجاد بنای مسجد اعظم قم، ایجاد بنای كتابخانه مسجد اعظم، ایجاد مدرسه علمیه در نجف، ایجاد بنای مسجد هامبورگ در آلمان و ایجاد بنای بیمارستان نكویی قم ثبت شده است.
مرحوم علی دوانی در جلد دوم كتاب «نهضت روحانیون ایران» ضمن اشاره به گوشه هایی از سوابق مبارزاتی آیت الله بروجردی می نویسد: اغلب مردم اطلاع ندارند كه آیت الله بروجردی در قیام علمای اصفهان مورد تعقیب رضاخان واقع شد و سپس ماجرای قتل عام مسجد گوهرشاد و قیام آیت الله قمی، ضد پهلوی برخاست و چون دید كه اعتراضش مورد توجه واقع نمی گردد و مردم باز آمادگی برای قیام ندارند ایران را با هدف اقامت در نجف اشرف ترك كرد و از جانب رضاخان در مرز خسروی بی احترامی هم دید. آیت الله بروجردی سپس مدتی توقف در نجف اشرف صلاح را در این دید كه پایگاه ایران را مانند آیت الله حائری در قم خالی نگذارد تا به سود رضاخان تمام شود و پس به ایران بازگشت و در شهر خود بروجرد مانند سابق ماندگار شد و به تدریس علوم عقلی و نقلی و اداره امور مردم آن سامان و خیلی از شهرهای دیگر بعنوان مرجع تقلید پرداخت.
سپس رحلت آیت الله حائری در سال ۱۳۱۵ شمسی، سه تن از فقهای بزرگ یعنی مرحومین آیت الله سید محمد بهجت، آیت الله حاج سید محمدتقی خوانساری و آیت الله حاج صدرالدین صدر به مدت هشت سال حوزه علمیه قم را اداره كردند كه پنج سال آن در زمان رضاخان و سه سال دیگر در اوایل سلطنت محمدرضا و به هنگام اشغال ایران توسط قوای متفقین بود.
در سال ۱۳۲۳ شمسی آیت الله بروجردی كه برای معالجه به تهران آمده بود، سپس بهبودی توسط بزرگان علمای حوزه علمیه قم، و پیش از همه امام خمینی به قم دعوت شدند. با آمدن ایشان به قم حوزه علمیه نضجی دیگر گرفت، بطوریكه به صورت بزرگترین حوزه علمیه شیعه درآمد. تأثیر وجود آیت الله بروجردی در قم سبب شد كه حوزه های علمی مشهد و تهران و اصفهان و شیراز و همدان و دیگر شهرهای ایران رونق گیرد و به تعلیم و تربیت طلاب و فضلا همت گمارد.
آیت الله بروجردی كه بگفته خودش در واقعه مشروطه از نزدیكان استادش مرحوم آیت الله آخوند خراسانی بود، به خوبی به یاد داشت كه سپس رخنه ایادی بیگانه در امر مشروطه و شهادت شیخ فضل الله نوری، مرحوم آخوند چگونه از اقدامات خود پشیمان شده بود و پس از دخالت در امور سیاسی كه بگفته خودش سرنخ آن در دست اجانب بود سخت هراس داشت. خود آن مرحوم می فرمود: از آن موقع كه دیدم مرحوم استاد آخوند و مرحوم نائینی كه آن همه زحمت در تأسیس و تداوم كار مشروطه متحمل شده بودند سپس شهادت حاج شیخ فضل الله و حوادث دیگر ملول و افسرده شده اند، حالت وسوسه ای برای من پیدا شده است كه تا یك واقعه سیاسی پیش می آید از اقدام فوری حتی الامكان پرهیز می كنم مبادا كاری به زیان مسلمین انجام گیرد. خیلی ها به این وسوسه و اضطراب من در امر سیاست ایراد می گیرند، ولی من هم نمی توانم جز این رفتاری داشته باشم.
به هر حال محمدرضا پهلوی كه در سال ۱۳۲۳ شمسی در بیمارستان فیروزآبادی به عیادت آیت الله بروجردی رفته بود، سپس اقامت آن مرحوم در قم و نضج گرفتن كار مرجعیت ایشان در ایران و دیگر ممالك اسلامی، چندین بار در قم باز به خدمت آیت الله بروجردی رسید و هر بار از آن مرحوم می خواست كه هر امری دارند بفرمایند تا انجام دهد. آیت الله بروجردی كه می پنداشتند محمدرضا به عكس پدرش مردی فهمیده و نرم و احیاناً دارای عواطفی است (با تظاهرات ریاكارانه ای كه شاه ضعیف آن روز می كرد) هر بار به وی فرموده بودند: «امور مربوط به روحانیت صرفاً بستگی به كمك مردم مسلمان دارد. هر مقدار از آنها كمك كنند من هم رسیدگی و اداره می كنم.» حتی شاه حاضر شده بود یك میلیون تومان از بابت فروش پنج ریال عوارض اضافی بلیت قطار قم به ساختمان مسجد اعظم قم كمك نماید ولی آیت الله بروجردی فرموده بود: «اگر هم این پول را از خودتان بدهید قبول نخواهم كرد مبادا فردا به نام "مسجد شاه" خوانده شود»، و پس حاضر به قبول هیچ گونه كمكی از جانب شاه و خاندان پهلوی نشدند. آن مرحوم در عوض فرموده بودند: «به شاه بگویید آب قم شور و كم است. دستور دهد چند حلقه چاه عمیق حفر كنند و بعد هم شهر قم لوله كشی شود و سد رودخانه قم را تعمیر كنند كه هیچ كدام هم هزینه زیادی ندارد» و این ها بر اثر اقدامات آن مرحوم سرانجام عملی شد. آن هم پس از بارها تذكر به دولت های وقت.
مرحوم آیت الله بروجردی چند سال پیش از اینكه رحلت كنند دیگر حاضر به پذیرش شاه نشدند و هرچه قائم مقام رفیع و صدرالاشراف و دیگر رجال معمر مملكت واسطه شدند، سودی نبخشید. این نقار و كدورت تا اختتام عمر آن مرحوم باقی ماند. فراموش نمی كنم در یك جلسه خصوصی كه آن مرحوم نویسنده این سطور را خواسته بودند و در خدمتشان بودم «صدر» فرماندار وقت قم تقاضا كرد كه آیت الله بروجردی مطلبی را به شاه بگویند، شاید به دستور ایشان عمل شود. (گویا راجع به لوله كشی قم بود) آیت الله بروجردی سخت برآشفتند و فرمودند: «من دیگر كاری با شاه ندارم و یك كلمه خطاب به ایشان نخواهم گفت. من خیال می كردم ایشان عواطفی دارند و می شود تذكراتی به ایشان داد، حال كه بناست ترتیب اثر ندهد دیگر حرفی با ایشان ندارم.» فرماندار اظهار داشت: «حضرت آیت الله ! اجازه می فرمایید گزارش دهم، حضرتعالی از كارهای اعلیحضرت و دولت ها ناراضی هستید؟» فرمودند: «بله، گزارش دهید! حتماً بگویید. من چه احتیاجی به شاه دارم ؟ نه شاه و نه دولت ها نمی خواهند كاری برای مملكت بشود، فقط اهتمام دارند جشن ها بگیرند و دختران مردم را این روزها در این سرمای زمستان با لباس كوتاه در خیابان ها بعنوان جشن ۱۷ دی بگردانند، دیگر بس است ! اصلاً در این مملكت چطور می شود زندگی كرد؟» این واقعه در زمان دكتر اقبال بود. سه روز بعد، رژه دخترها كه از قبل مقدماتش فراهم شده بود، موقوف شد. (البته در روزنامه ها نوشتند به خاطر سرما برنامه به هم خورده است ) و لوله كشی قم هم عملی گردید، ولی دیگر ملاقاتی بین آن مرحوم و شاه انجام نگرفت.
تمام وقت آیت الله بروجردی صرف تدریس و اداره حوزه علمیه و تربیت اهل علم و تأسیس مؤسسات دینی در داخل و خارج مملكت می گردید. در نتیجه مانند آیت الله حائری سپس شانزده سال اقامت در قم و رهبری دنیای شیعه و اداره حوزه علمیه قم صدها كار دینی و هزاران دانشمند و مجتهد و فقیه اصولی و محدث و مفسر و مورخ و محقق و نویسنده و متفكر و فیلسوف و واعظ و سخنگوی دینی از حوزه درس و تربیتش برخاستند.
بیماری و درگذشت آیت الله
حجت الاسلام فلسفی درباره سال های آخر حیات آیت الله بروجردی نقل می كند: «در ایام بیماری آیت الله بروجردی كه منجر به فوت ایشان شد، من از تهران به قم آمدم و كسالت ایشان را دیدم. پس لازم بود در قم بمانم و با پزشكان معالج در كنار ایشان باشم. ایشان در طول مدت اقامتشان در قم وقتی كسالتی پیدا می كردند از بیتشان به من تلفن می شد و من دو سه نفر از اطباء را با خود به قم می بردم و گاهی دستگاه گیرنده نوار قلب را باز با خود می آوردیم. آن روز گفتم در قم باشم تا اگر دارویی لازم باشد كه در قم نیست به تهران تلفن كنم تا از داروخانه های آشنا تهیه كنند و بیاورند، یا اگر لازم بود، اطبای حاذق را بیاوریم. اطباء سفارش كرده بودند كه هیچ كسی به عیادت نیاید و بگذارید تا ایشان استراحت كنند، چون ایشان نباید گرفتار هیجان شوند. پس هر كس به عیادت می آمد در بیرونی سلام می رساند و می رفت. به شخصیت ها می گفتند: خدمت آقا عرض شد كه شما تشریف آوردید و سلام رسانیده اند. دكتر نبوی پزشك مخصوص قلب، از اول كسالت ایشان تا آخر حضور داشت. اطبای تهران و قم مصلحت دیدند كه پروفسور موریس فرانسوی متخصص و جراح معروف قلب را كه شهرت جهانی داشت، از اروپا بخواهند تا او نظر بدهد. او هم آمد و به نظرم دو، سه بار باز ایشان را معاینه كرد و اظهار داشت: كسالت قلبی ایشان شدید می باشد.
در اواخر كسالت ایشان حدوداً یك هفته بطور متوالی در قم بودم. طی این مدت سه شب به دستور ایشان در مسجد اعظم منبر رفتم، به جهت اینكه عامه مسلمین در پیشگاه الهی دعا كنند و از خداوند شفای ایشان را بخواهند. روز پیش از فوت، حال عمومی ایشان قدری بهبود یافته بود و چون چند روز متوالی در قم بودم، به من فرمودند: "شما بروید تهران و به كارهایتان برسید." بامداد روز بعد، رادیو خبر فوت ایشان را پخش نمود.»
آیت الله بروجردی سرانجام در ۱۰ فروردین ۱۳۴۰ (شوال ۱۳۸۰ قمری) در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری قلبی دارفانی را وداع گفت. به دنبال این واقعه از طرف علما چند روز عزای عمومی اعلام گردید و بازاریان قم به احترام آن مرحوم یك هفته دست از كار كشیدند. مرحوم فلسفی درباره مراسم خاكسپاری و خاكسپاری پیكر مرحوم بروجردی نقل كرده است: «فورا به سمت قم حركت نمودم و وقتی وارد اندرونی منزل ایشان شدم كه انبوه جمعیت همچون آقایان مراجع و مدرسین، حضور داشتند و در حمام بدن ایشان را غسل می دادند. در مراسم خاكسپاری مرحوم آیت الله بروجردی جمعیت به قدری وسعت و تراكم داشت كه اصلاً كسی به كسی نبود. ماشین های كسانی كه از تهران به قم آمده بودند تقریباً در طول جاده تهران - قم متصل به هم بودند. من خودم در بین امواج جمعیت در مضیقه واقع شدم و تنفس برایم مشكل شده بود. وقتی به صحن مطهر رسیدیم، به دفتر آستانه مقدسه رفتم و بعد به جهت اینكه وضع را ببینم، روی بام مقبره های صحن بزرگ رفتم. از آنجا می دیدم چنان صحن و بیرون صحن مملو از جمعیت است كه واقعاً ذره ای فاصله در میان مردم نیست. شهرستان قم تا آن روز چنان جمعیتی به خود ندیده بود، از همه طبقات بودند، ولی همانطور كه گفتم از كثرت جمعیت و حالت سوگواری كه همگان داشتند، كسی به كسی نبود. رحلت آن مرحوم كه پیشوای دین حدود یك صد میلیون شیعه جهان بود، ضایعه ای دردناك بود كه سپس رحلت مرحوم آیت الله اصفهانی نظیر نداشت.»
درگذشت آیت الله بروجردی با عنایت به جایگاه ویژه اش در حوزه و جهان تشیع علاوه بر رسانه های محدود داخلی، در رسانه های خارجی آن زمان باز بازتاب گسترده ای یافت. تا جایی كه همان زمان روزنامه تایمز چاپ لندن با درج مقاله مبسوطی درباره زندگی آیت الله العظمی بروجردی، مقام علمی و معنوی وی را ستود.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب